گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد پانزدهم
1 / 14 آزمایش داوودعلیه السلام



1 / 14آزمایش داوود علیه السلامقرآن«و آیا خبرِ دادخواهان چون از دیوار خانه یا محراب او بالا رفتند به تو رسید ، آن گاه که [ناگهان ]بر داوود وارد شدند و او از آنان به هراس افتاد ؟ گفتند : نترس . دو مدّعی هستیم که یکی از ما بر دیگری تجاوز کرده است . پس میان ما به حق داوری کن و از حق دور مشو و ما را به راه راست، راهبر باش . این [شخص]، برادر من است . او را نود و نُه میش است و مرا یک میش و می گوید : آن را به من وا گذار ، و در سخنوری، بر من غالب آمده است . [داوود] گفت : قطعا او در مطالبه میش تو [اضافه] بر میش های خویش، بر تو ستم کرده و در حقیقت، بسیاری از شریکان به همدیگر ستم روا می دارند ، به استثنای کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند ، و اینها بس اندک اند . و داوود دانست که ما او را آزمایش کرده ایم . پس ، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو در افتاد و توبه کرد . و بر او این [ماجرا] را بخشودیم و در حقیقت ، برای او پیش ما تقرّب و فرجامی خوش خواهد بود» .

.


ص: 504

الحدیثالإمام الرضا علیه السلام فی رَدِّ نِسبَهِ الإِثمِ إلی داوودَ علیه السلام :إنَّ داوودَ إنَّما ظَنَّ أن ما خَلَقَ اللّهُ عز و جل خَلقاً هُوَ أعلَمُ مِنهُ ، فَبَعَثَ اللّهُ عز و جل إلَیهِ المَلَکَینِ فَتَسَوَّرَا المِحرابَ فَقالا : «خَصمانِ بَغی بَعضُنا عَلی بَعضٍ فاحکُم بَینَنا بِالحَقِّ وَ لا تُشطِط وَ اهدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ * إِنَّ هذا أخِی لَهُ تِسعٌ وَ تِسعونَ نَعجَهً وَ لِیَ نَعجَهٌ واحِدَهٌ فَقالَ أکفِلنِیها وَ عَزَّنِی فِی الخِطابِ» ، فَعَجَّلَ داوودُ علیه السلام عَلَی المُدَّعی عَلَیهِ فَقالَ : «لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَی نِعَاجِهِ» ، ولم یَسأَلِ المُدَّعِیَ البَیِّنَهَ عَلی ذلِکَ ، ولَم یُقبِل عَلَی المُدَّعی عَلَیهِ فَیَقولَ لَهُ : ما تَقولُ ؟ فَکانَ هذا خَطِیئَهَ حُکمِهِ ، لا ما ذَهَبتُم إلَیهِ . ألا تَسمَعُ قَولَ اللّهَ عز و جل یَقولُ : «یَادَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» إلی آخِرِ الآیَهِ ؟ (1)

1 / 15اِبتِلاءُ سُلَیمانَ علیه السلامالکتاب«وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَی کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ» . (2)

«وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَ مَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَ لَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَآ أُنزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَ لَا یَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْأَخِرَهِ مِنْ خَلَاقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ» . (3)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 152 ح 148 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 194 ح 1 کلاهما عن أبی الصلت الهروی ، بحار الأنوار : ج 11 ص 73 ح 1 وراجع : مجمع البحرین : ج 2 ص 1228 .
2- .ص : 34 .
3- .البقره : 102 .

ص: 505



1 / 15 آزمایش سلیمان علیه السلام

حدیثامام رضا علیه السلام در ردّ نسبت دادن گناه به داوود علیه السلام :داوود پنداشت که خداوندت مخلوقی داناتر از او نیافریده است . از این رو، خداوندت دو فرشته به سوی او فرستاد و آن دو از دیوار خانه یا محراب او بالا رفتند و گفتند : «ما دو مدّعی هستیم که یکی از ما بر دیگری تجاوز کرده است . پس ، میان ما به حق داوری کن و از حق دور مشو و ما را به راه راست، راهبر باش . این، برادر من است . او را نود و نُه میش است و مرا یک میش و می گوید : آن را به من وا گذار ، و در سخنوری، بر من غالب آمده است» . داوود علیه السلام در قضاوت علیه کسی که بر ضد او ادعا شده بود (مدّعی علیه)، شتاب کرد و گفت : «قطعا او در مطالبه میش تو [اضافه] بر میش های خویش، بر تو ستم کرده است» و از ادّعا کننده ، دلیل و گواه بر ادّعایش نخواست ، و به مدّعی علیه نیز رو نکرد و نگفت : تو چه می گویی ؟ این خطای او در شیوه قضاوتش بود ، نه آنچه شما فکر کرده اید . آیا نمی شنوی سخن خدایت را که می فرماید : «ای داوود ! ما تو را در زمین، جانشین قرار دادیم . پس میان مردم به حق ، داوری کن و از هوس، پیروی مکن که تو را از راه خدا به در می کند» ؟ !

1 / 15آزمایش سلیمان علیه السلامقرآن«وما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم ، سپس به توبه باز آمد» .

«و آنچه را که شیطان ها در سلطنت سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند ، پیروی کردند ، و سلیمان کفر نورزید؛ لیکن آن شیطان ها به کفر گراییدند که به مردم سحر می آموختند ، و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته ، هاروت و ماروت ، در بابل فرو فرستاده شده بود [، پیروی کردند] ، با این که آن دو [فرشته ]هیچ کس را تعلیم [سحر] نمی کردند، مگر آن که [قبلاً به او] می گفتند : «ما [وسیله ]آزمایشی [برای شما] هستیم . پس ، زنهار کافر نشوی !»؛ ولی آنها از آن دو [فرشته] چیزهایی می آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند . هر چند بدون فرمان خدا نمی توانستند به وسیله آن به کسی زیان برسانند . و [خلاصه] چیزی می آموختند که برایشان زیان داشت و سودی بدیشان نمی رساند ! و قطعا [یهودیان] در یافته بودند که هر کس خریدار این [متاع ]باشد، در آخرت، بهره ای ندارد . وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند ، اگر می دانستند!» .

.


ص: 506

«وَ دَاوُودَ وَ سُلَیْمَانَ إِذْ یَحْکُمَانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ کُنَّا لِحُکْمِهِمْ شَاهِدِینَ * فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ وَ کُلاًّ ءَاتَیْنَا حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ کُنَّا فَاعِلِینَ» . (1)

الحدیثتفسیر القمّی : «وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَی کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ * قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِی إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ» ؛ وهُوَ أنَّ سُلَیمانَ لَمّا تَزَوَّجَ بِالیَمانِیَّهِ وُلِدَ مِنهَا ابنٌ وکانَ یُحِبُّهُ ، فَنَزَلَ مَلَکُ المَوتِ عَلی سُلَیمانَ وکانَ کَثیرا ما یَنزِلُ عَلَیهِ ، فَنَظَرَ إلَی ابنِهِ نَظَرا حَدیدا ، فَفَزِعَ سُلَیمانُ مِن ذلِکَ ، فَقالَ لِاُمِّهِ : إنَّ مَلَکَ المَوتِ نَظَرَ إلَی ابنی نَظرَهً أظُنُّهُ قَد اُمِرَ بِقَبضِ روحِهِ . فَقالَ لِلجِنِّ وَالشَّیاطینِ : هَل لَکُم حیلَهٌ فی أن تُفِرّوهُ مِنَ المَوتِ ؟ فَقالَ واحِدٌ مِنهُم : أنَا أضَعُهُ تَحتَ عَینِ الشَّمسِ فِی المَشرِقِ ، فَقالَ سُلَیمانُ : إنَّ مَلَکَ المَوتِ یُخرِجُ ما بَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ . فَقالَ واحِدٌ مِنهُم : أنَا أضَعُهُ فِی الأَرضِ السّابِعَهِ ، فَقالَ : إنَّ مَلَکَ المَوتِ یَبلُغُ ذلِکَ . فَقالَ آخَرُ : أنَا أضَعُهُ فِی السَّحابِ وَالهَواءِ . فَرَفَعَهُ ووَضَعَهُ فِی السَّحابِ . فَجاءَ مَلَکُ المَوتِ فَقَبَضَ روحَهُ فِی السَّحابِ ، فَوَقَعَ جَسَدُهُ مَیِّتا عَلی کُرسِیِّ سُلَیمانَ ، فَعَلِمَ أنَّهُ قَد أخطَأَ ، فَحَکَی اللّهُ ذلِکَ فی قَولِهِ : «وَأَلْقَیْنَا عَلَی کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ * قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِی إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ * فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ» (2) . (3)

مجمع البیان :رُوِیَ أنَّ الجِنَّ وَالشَّیاطینَ لَمّا وُلِدَ لِسُلَیمانَ علیه السلام ابنٌ ، قالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : إن عاشَ لَهُ وَلَدٌ لَنَلقَیَنَّ مِنهُ ما لَقینا مِن أبیهِ مِنَ البَلاءِ . فَأَشفَقَ علیه السلام مِنهُم عَلَیهِ ، فَاستَرضَعَهُ فِی المُزنِ ؛ وهُوَ السَّحابُ . فَلَم یُشعِر إلّا وقَد وُضِعَ عَلی کُرسِیِّهِ مَیِّتا ؛ تَنبیها عَلی أنَّ الحَذَرَ لا یَنفَعُ عَنِ القَدَرِ ، فَإِنَّما عوتِبَ علیه السلام عَلی خَوفِهِ مِنَ الشَّیاطینِ . عَنِ الشَّعبِیِّ ، وهُوَ المَروِیُّ عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام . (4)

.

1- .الأنبیاء : 78 و 79 .
2- .ص : 34 36 .
3- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 235 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 99 ح 1 .
4- .مجمع البیان : ج 8 ص 741 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 107 .

ص: 507

«و داوود و سلیمان را [یاد کن] آن گاه که در باره آن کشتزار که گوسفندان مردم، شب هنگام در آن چریده بودند داوری می کردند ، و ما شاهد داوری آنان بودیم . پس آن [داوری] را به سلیمان فهماندیم ، و به هر یک [از آن دو]، حکمت و دانش عطا کردیم ، و کوه ها را با داوود و پرندگان را به نیایش وا داشتیم ، و ما کننده[ی این کار ]بودیم» .

حدیثتفسیر القمّی : «و ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم. سپس به توبه باز آمد . گفت : پروردگارا ! مرا ببخش و مُلکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، که به راستی، تو بسیار بخشنده ای» . داستان، این است که چون سلیمان با یمانیه ازدواج کرد، از او صاحب پسری شد که بسیار دوستش می داشت . روزی فرشته مرگ بر سلیمان نازل شد . که او بر سلیمان زیاد نازل می شد و نگاه تندی به پسر او کرد، به طوری که سلیمان از آن نگاه ترسید . پس به مادر او گفت : فرشته مرگ ، به پسرم نگاهی کرد که گمان می کنم به گرفتن جان او مأمور بود . از این رو به پریان و دیوان گفت : آیا شما فکری دارید که او را از مرگ بگریزانید ؟ یکی از آنها گفت : من او را در زیر چشمه خورشید در خاور قرار می دهم . سلیمان گفت : فرشته مرگ ، آنچه را ما بین خاور و باختر است، بیرون می آورد . دیگری گفت : من او را در زمین هفتم قرار می دهم . سلیمان گفت : فرشته مرگ به آن جا نیز دسترس دارد . سومی گفت : من او را در ابرها و فضا قرار می دهم . و پسر را بالا برد و او را در میان ابرها قرار داد . ملک الموت آمد و جان او را در همان میان ابرها گرفت و پیکر بی جانش بر روی تخت سلیمان افتاد و سلیمان دانست که اشتباه کرده است . خداوند، این ماجرا را در این آیات آورده است : «و بر تخت او جسدی بیفکندیم . سپس به توبه باز آمد . گفت : پروردگارا ! مرا ببخش و مُلکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، که به راستی، تو بسیار بخشنده ای . و ما باد را مسخّر او کردیم که هر جا تصمیم می گرفت ، به فرمان او نرم ، روان می شد» .

مجمع البیان :روایت شده است که چون برای سلیمان علیه السلام پسری به دنیا آمد ، پریان و دیوان به یکدیگر گفتند : اگر از او فرزندی بماند، همان رنج ها که از پدرش دیدیم، از او نیز خواهیم دید. از این رو سلیمان علیه السلام از آنان بر جان پسرش بیمناک شد و او را برای شیر دادن، به ابر سپرد ؛ امّا ناگهان پیکر بی جان او بر تخت سلیمان افتاد ، تا به او بفهماند که در برابر تقدیر، از احتیاط، کاری ساخته نیست ، و سلیمان علیه السلام به سبب هراسان شدنش از دیوان، مورد سرزنش قرار گرفت . این روایت ، از شَعبی است ، که عینا از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است .

.


ص: 508

1 / 16اِبتِلاءُ أیّوبَ علیه السلامالکتاب«وَ أَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَ ءَاتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا وَ ذِکْرَی لِلْعَابِدِینَ» . (1)

«وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَابٍ» . (2)

الحدیثالإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام :إنَّ أیّوبَ علیه السلام ابتُلِیَ مِن غَیرِ ذَنبٍ ، وإنَّ الأَنبِیاءَ لا یُذنِبونَ ؛ لِأَ نَّهُم مَعصومونَ مُطَهَّرونَ ، لا یُذنِبونَ ولا یَزیغونَ ، ولا یَرتَکِبونَ ذَنبا صَغیرا ولا کَبیرا . وقالَ علیه السلام : إنَّ أیّوبَ علیه السلام مَعَ جَمیعِ مَا ابتُلِیَ بِهِ لَم یُنتِن لَهُ رائِحَهٌ ، ولا قَبُحَت لَهُ صورَهٌ ، ولا خَرَجَت مِنهُ مِدَّهٌ (3) مِن دَمٍ ولا قَیحٍ ، ولَا استَقذَرَهُ أحَدٌ رَآهُ ، ولَا استَوحَشَ مِنهُ أحَدٌ شاهَدَهُ ، ولا یُدَوَّدُ شَیءٌ مِن جَسَدِهِ ، وهکَذا یَصنَعُ اللّهُ عز و جلبِجَمیعِ مَن یَبتَلیهِ مِن أنبِیائِهِ وأَولِیائِهِ المُکَرَّمینَ عَلَیهِ ، وإنَّمَا اجتَنَبَهُ النّاسُ لِفَقرِهِ وضَعفِهِ فی ظاهِرِ أمرِهِ ؛ لِجَهلِهِم بِما لَهُ عِندَ رَبِّهِ تَعالی ذِکرُهُ مِنَ التَّأییدِ وَالفَرَجِ . وقَد قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : «أعظَمُ النّاسِ بَلاءً الأَنبِیاءُ ، ثُمَّ الأَمثَلُ فَالأَمثَلُ» . وإنَّمَا ابتَلاهُ اللّهُ عز و جلبِالبَلاءِ العَظیمِ الَّذی یَهونُ مَعَهُ عَلی جَمیعِ النّاسِ ؛ لِئَلّا یَدَّعوا لَهُ الرُّبوبِیَّهَ إذا شاهَدوا ما أرادَ اللّهُ أن یوصِلَهُ إلَیهِ مِن عَظائِمِ نِعَمِهِ مَتی شاهَدوهُ ؛ لِیَستَدَلّوا بِذلِکَ عَلی أنَّ الثَّوابَ مِنَ اللّهِ تَعالی ذِکرُهُ عَلی ضَربَینِ : استِحقاقٍ وَاختِصاصٍ ؛ ولِئَلّا یَحتَقِروا ضَعیفا لِضَعفِهِ ، ولا فَقیرا لِفَقرِهِ ، ولا مَریضا لِمَرَضِهِ . ولِیَعلَموا أنَّهُ یُسقِمُ مَن یَشاءُ ، ویَشفی مَن یَشاءُ مَتی شاءَ کَیفَ شاءَ بِأَیِّ سَبَبٍ شاءَ ، ویَجعَلُ ذلِکَ عِبرَهً لِمَن یَشاءُ ، وشَقاوَهً لِمَن یَشاءُ ، وسَعادَهً لِمَن یَشاءُ ، وهُوَ فی جَمیعِ ذلِکَ عَدلٌ فی قَضائِهِ ، وحَکیمٌ فی أفعالِهِ ، لا یَفعَلُ بِعِبادِهِ إلَا الأَصلَحَ لَهُم ، ولا قُوَّهَ لَهُم إلّا بِهِ . (4)

.

1- .الأنبیاء : 83 و 84 .
2- .ص : 41 .
3- .المِدّه بالکسر : ما یجتمع فی الجرح من القیح (الصحاح: ج 2 ص 537 «مدد»).
4- .الخصال : ص 399 ح 108 عن محمّد بن عُماره ، بحار الأنوار : ج 12 ص 348 ح 13 وراجع : قصص الأنبیاء للراوندی : ص 139 ح 148 .

ص: 509



1 / 16 آزمایش ایّوب علیه السلام

1 / 16آزمایش ایّوب علیه السلامقرآن«و ایّوب را [یاد کن] آن گاه که پروردگارش را ندا داد که : «به من آسیب رسیده است و تویی مهربان ترینِ مهربانان» . پس دعای او را اجابت کردیم و آسیب وارد شده بر او را برطرف نمودیم ، و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان [مجدّدا] به وی عطا کردیم تا رحمتی از جانب ما و عبرتی برای عبادت کنندگان باشد» .

«و یاد کن بنده ما ایّوب را آن گاه که پروردگارش را ندا داد که : شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرد» .

حدیثامام صادق از پدرش علیه السلام :ایّوب علیه السلام به آن بلاها گرفتار شد، بدون آن که گناهی مرتکب شده باشد . پیامبران ، گناه نمی کنند؛ چون معصوم و پاک اند ؛ نه گناه می کنند و نه منحرف می شوند . هیچ گناهی از کوچک و بزرگ ، مرتکب نمی شوند . ایّوب با همه آن بلاهایی که بر سرش آمد ، نه کمترین بوی تعفّنی گرفت ، نه چهره اش زشت و بدنما شد ، نه خون و چرکی از او آمد ، نه کسی با دیدن او مشمئز شد ، نه کسی با مشاهده اش از او متنفّر گردید ، و نه جایی از بدنش کرم افتاد. آری ، خداوند با همه پیامبران و اولیای گرامی اش که آنان را مبتلا می سازد ، این گونه رفتار می کند . اگر مردم از او دوری کردند ، در حقیقت ، به سبب فقر و پریشان حالی ظاهری او بود ؛ زیرا مردم نمی دانستند که او از جانب خدای متعال، تأیید می شود و به زودی، در کارش، گشایش پدید می آورد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است : «پر رنج و بلاترین مردمان، پیامبران اند و سپس کسانی که در مرتبه بعد و بعدتر قرار دارند» . خداوند ایّوب را به آن بلای بزرگ که به سبب آن در نظر همه مردم، خوار گردید ، مبتلا ساخت تا هر گاه نعمت های بزرگی را که می خواست بعدا به او عطا کند ، مشاهده کردند، در باره وی ادّعای ربوبیت نکنند و به این وسیله پی ببرند که پاداش خداوند، بر دو گونه است : استحقاقی و اختصاصی ،و نیز تا این که هیچ ناتوان و نادار و بیماری را به خاطر ناتوانی و ناداری و بیماری اش حقیر نشمارند ، و بدانند که این خداست که هر کس را بخواهد، بیمار می گرداند و هر که را بخواهد، شفا می بخشد ، در هر زمان و به هر گونه و با هر وسیله ای که خود بخواهد ، و این ابتلاها و شفا بخشیدن ها را برای هر که بخواهد، مایه عبرت و برای هر که بخواهد، موجب شقاوت و یا سعادت قرار می دهد ، و خداوند در همه این کارها ، حکمش عادلانه و کارهایش از روی حکمت است ، و با بندگانش آن می کند که برایشان سودمندتر است ، و هر نیرویی که بندگان دارند، از اوست .

.


ص: 510

الإمام الصادق علیه السلام :اُبتُلِیَ أیّوبُ علیه السلام سَبعَ سِنینَ بِلا ذَنبٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالَی ابتَلی أیُّوبَ علیه السلام بِلا ذَنبٍ ، فَصَبَرَ حَتّی عُیِّرَ (2) ، وإنَّ الأَنبِیاءَ لا یَصبِرونَ عَلَی التَّعییرِ . (3)

.

1- .الخصال : ص 399 ح 107 ، علل الشرائع : ص 75 ح 3 ، قصص الأنبیاء للراوندی : ص 139 ح 147 کلّها عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 12 ص 347 ح 9 .
2- .عَیَّرته بهِ : قَبَّحتُه علیه (مجمع البحرین : ج 2 ص 1297 «عیر») .
3- .علل الشرائع : ص 75 ح 4 ، قصص الأنبیاء للراوندی : ص 139 ح 147 ، بحار الأنوار : ج 12 ص 347 ح 10 .

ص: 511

امام صادق علیه السلام :ایّوب علیه السلام هفت سال مبتلا شد، بدون آن که گناهی مرتکب شده باشد .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ایّوب را ، بدون هیچ گناهی ، به آن بلاها گرفتار کرد و او شکیبایی ورزید، تا آن گاه که سرزنش شد و پیامبران، سرزنش را تحمّل نمی کنند .

.


ص: 512

. .


ص: 513



سخنی در باره آزمون های انبیا علیهم السلام

اشاره

سخنی در باره آزمون های انبیا علیهم السلام (1)آزمایش و گرفتاری، از یک سو مستلزم نوعی فرسایش ، آسیب و دگرگونی ظاهری و از سوی دیگر، مایه سنجش و ارزیابی است . فشارهای صبوری آفرین و استوارکننده اراده در این زمینه ، هم به تقویت روح ، منجر می شوند و هم به ورزیدگی و استواری جسم ، و به علاوه ، کنار رفتن تن پروری و تنبلی را نیز به همراه دارند . بنا بر این، ابتلائات، مردآفرین و مایه نمود و پرورش جوهره انسانیت اند . از همین رو، خدای متعال با ابزار «ابتلا (آزمون)»، همه انبیا و اولیا را مشمول الطاف پنهان و عنایات ویژه خویش گردانید ، به گونه ای که بر اساس قاعده «البلاء لِلولاء (آزمایش به خاطر دوستی است)»، در احادیث آمده است: أعظَمُ النّاسِ بَلاءً الأَنبِیاءُ ثُمَّ الأَمثَلُ فَالأَمثَلُ. (2) پر رنج و بلاترین مردمان، پیامبران اند و سپس کسانی که در مرتبه بعد و بعدتر قرار دارند . نیز از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، نقل شده است که :

.

1- .متن این مقاله ، توسّط جناب حجّه الإسلام آقای علی شاه علیزاده تهیّه و به وسیله پژوهشگر ارجمند، حجّه الإسلام و المسلمین جناب آقای محمّد احسانی فر، بازبینی و تکمیل گردیده است .
2- .الخصال : ص 40 ح 108 .

ص: 514



1 . آدم علیه السلام

ما اُوذَیَ نَبِیٌّ مِثلَ ما اُوذیتُ. (1) هیچ پیامبری به آن گونه که من اذیّت شدم، اذیّت نشد. گرچه اصل در «ابتلا»، آزمون به سختی و گرفتاری است ، لیکن با توجّه به ویژگی غفلت آفرینی نعمت و رفاه و این که بر آمدن از عهده آزمون با راحتی و رفاه معمولاً از موفّقیت در آزمون با سختی ها، سخت تر است ، در قرآن و احادیث، واژه «ابتلاء» گاهی در موارد آزمون به خوشی ها و نعمت ها نیز به کار رفته است . بر این اساس، در باب ابتلائات پیامبران علیهم السلام ، علاوه بر حجم عظیم امتحان و ابتلا به سختی ها و محنت ها و ناگواری ها ، ابتلا به نعمت ها و خوشی ها و شیرینی ها نیز مشاهده می گردد . قرآن کریم در این باره نمونه هایی از ابتلائات انبیا علیهم السلام را ترسیم می نماید که موارد ذیل از آن جمله، شایسته درنگ و ژرف نگری است :

1 . آدم علیه السلامآدم علیه السلام ، پدر نسل موجود از انسان ها در زمین و نخستین پیامبر الهی است که در زمین مبعوث گشت . او از آغاز برای زمین آفریده شده بود ؛ امّا خدای متعال، چنین مقدّر فرموده بود که وی و همسرش، پیش از فرود آمدن به زمین که سرای تکلیف است ، به عنوان نمونه ای از انسان ها و نه به عنوان انسان معصوم ، دوره زندگی آزمایشی را در بهشتی خوش و راحت و برخوردار از انواع نعمت ها تجربه نمایند و کشش های جسمی و زمینی، آنان را به سوی درختِ نهی شده بکشاند و متأثّر از سوگندها و وسوسه های شیطان، از آن درخت تناول نمایند و از آن بهشت، اخراج و گرفتار زندگی در سرای رنج و محنت زمین گردند ، تا این حقیقت را بیاموزند که در سرای تکلیف نیز اگر نافرمانی نمایند، علاوه بر این سرا ، در سرای بعدی یعنی

.

1- .المناقب ، ابن شهرآشوب : ج 3 ص 42 ، بحار الأنوار : ج 39 ص 56 .

ص: 515



2 . ادریس علیه السلام

آخرت، زندگی بسیار سخت و پر رنج و عذابی خواهند داشت . پس از خروج آدم علیه السلام از بهشت و فرود آمدن به زمین ، محنت محرومیت از بهشتِ نخستین و گونه های رنج زندگی در زمین ، چندان او را دچار ابتلائات و گرفتاری ها نمود که روزگاری طولانی را به گریه گذراند و از بَکّائانِ برگزیده شمرده شد . برخی از رنج ها و ابتلائات آدم علیه السلام ، عبارت اند از : 1 . نزدیکی به درختِ نهی شده ، پیش از فرود آمدن به سرای تکلیف ، (1) 2 . ابتلای به وسوسه های شیطان ، (2) 3 . داغ کشته شدن هابیل و تلخی گم راهی قابیل ، (3) 4 . دشمنی پیوسته شیطان با آدم و همسر و فرزندانش ، (4) 5 . زندگی زمینی پس از فرود آمدن از بهشت ، (5) 6 . نزول شریعت و تکلیف ، پس از فرود آمدن به زمین ، (6) 7 . مرگ و جدایی از عزیزان . (7)

2 . ادریس علیه السلامخداوند در قرآن در دو جا از ادریس علیه السلام یاد می کند : آیه 56 از سوره مریم و آیه 85 از سوره انبیا . در سوره انبیا، خداوند، او را در کنار صابرانی چون : ایّوب ، اسماعیل و

.

1- .ر . ک : بقره : آیه 35 ، اعراف : آیه 13 و 22 ، طه : آیه 120 121 .
2- .ر.ک: بقره : آیه 35 ، اعراف : آیه 19 22 ، طه : آیه 115 119 .
3- .ر.ک: مائده : آیه 27 32 .
4- .ر.ک: طه : آیه 117 .
5- .ر.ک: بقره : آیه 36 .
6- .ر.ک: بقره : آیه 38 .
7- .ر.ک: اعراف : آیه 25 .

ص: 516



3 . نوح علیه السلام

ذو الکَفل ، یاد نموده ، سپس در وصف جمعیِ آنان می فرماید : «کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ . (1) همه از شکیبایان بودند» . در ادامه و پس از وی نیز از ذو النون یعنی یونسِ مبتلا به حبس در شکم ماهی و زکریّا و مریم و ابتلائات وی یاد می کند . این سخنان، به این نکته اشاره دارند که میان انبیای الهی نیز سهم ادریس علیه السلام از ابتلائات و گرفتاری ها بیشتر و پرحجم تر بوده است .

3 . نوح علیه السلامزندگیِ نوح علیه السلام با بار گران رسالت در بیش از هزار سال در میان قومی نافهم و سرکش و مستکبر و لجوج که تنها نهصد و پنجاه سال آن، پیش از توفان معروف بوده ، مملو از صحنه های سخت و پرچالش و ناگوار است . قرآن کریم ، برای دلجویی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و دلداری این امّت ، در جاهای متعدّد قرآن، به ذکر ابتلائات نوح علیه السلام اشاره می کند که برخی از آنها، عبارت اند از : 1 . سنگینی بار رسالت و شریعت مستقل، (2) 2 . استکبار ، سرکشی ، عناد و سرسختی قومش و نیز تکذیب رسالت او، (3) 3 . شکیبایی در رسالتی بیش از هزار ساله ، (4) 4 . تحمّل تمسخر قومش نسبت به او و پیروانش ، (5)

.

1- .ر.ک: انبیا : آیه 85 .
2- .تهذیب الأحکام ، ج 6 ، ص 202 ، ح 8 ، وص 386 ، ح 267 .
3- .ر . ک : آل عمران : آیه 33 و انعام : آیه 84 .
4- .ر . ک : نوح : آیه 5 9 و شعرا : آیه 116 .
5- .عنکبوت : آیه 14 ، نوح : آیه 5 9 و شعرا : آیه 116 .

ص: 517



4 . ابراهیم علیه السلام

5 . توهین و تحقیر ایمان آورندگان به او از سوی قومش ، (1) 6 . گم راهی و هلاکت فرزند ، (2) 7 . کفر همسرش و همکاری وی با کفّار و خیانت و سنگ اندازی وی در تبلیغ رسالت . (3)

4 . ابراهیم علیه السلامبرخی جادوگران و خواب گزاران دربار نمرود، پیشگویی می کنند که کودکی متولّد می شود که بساط ملک وی را بر باد خواهد داد . از این رو نمرود برای دوره ای، مانع از بارداری زنان می گردد . ابراهیم، در چنین روزگاری متولّد می شود و پنهانی و در شرایطی سخت، نشو و نما می یابد و در منتهای رشد جوانی، به رسالتی بس سنگین مبعوث می گردد . او مبارزه با بت پرستی و برپایی و تحکیم توحید و اقامه ارزش های توحیدی را چندان پی می گیرد که به «پدر اُمم توحیدی» موسوم می گردد . نه کوهی از آتش نمرودی که وی را به درون آن پرتاب می کنند و نه آزار رساندن به او و پیروانش و اسارت برخی آنان و نه غربت از دیار وطن یعنی بابِل ، او را از پای نمی افکنند . او که تا بیش از صد سالگی فرزندی نداشت ، زمانی که خداوند، اسماعیل علیه السلام را بدو عطا می کند ، به بهانه رشک بردن همسرش ساره به اسماعیل و مادرش ، آن دو را به فرمان الهی در سرزمین خشک و فاقد شرایط حیات و زندگی مکّه اسکان می دهد ، تا پایه عبودیت و نمازگزاری، استوار گردد . او در اوان جوانی اسماعیل

.

1- .ر . ک : هود: آیه 38 .
2- .ر.ک: هود : آیه 27 و 30 .
3- .ر.ک: مؤمنون : آیه 27 و هود : آیه 43 47 .

ص: 518



5 . اسماعیل علیه السلام

و ایام سال خوردگی خود ، مأموریت می یابد که به ذبح این فرزند اقدام نماید . اینها تنها اندکی از ابتلائات بسیارِ ابراهیم علیه السلام است . از جمله ابتلائات ابراهیم خلیل که در قرآن کریم آمده، می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1 . قیام در برابر بت پرستی و تحمّل پیامدها و لوازم آن ، (1) 2 . قیام به جهاد برای رهایی لوط علیه السلام از اسارت کافران ، (2) 3 . هجرت از زادگاه به سرزمینی دور برای پیگیری مسئولیت رسالت ، (3) 4 . جدایی از زن و فرزند و وا نهادن آنان در سرزمین فاقد لوازم معیشت ، برای اقامه امر خدا و نهادینه کردن نماز و دیگر آموزه های دینی ، (4) 5 . قیام به فرمان خداوند و اقدام به ذبح اسماعیل علیه السلام . (5)

5 . اسماعیل علیه السلامدر بخش ابتلائات ابراهیم علیه السلام به زمینه ابتلائات اسماعیل علیه السلام ، اشاره شده است . اختصاص لقب «ذبیح اللّه » برای اسماعیل ، تنها، فصلی از ابتلائات این پیامبر مرسل و امام برگزیده الهی را حکایت می کند . از جمله ابتلائات اسماعیل علیه السلام که قرآن کریم بدانها اشاره می کند ، این مواردند: 1 . تحمّل گذران طفولیت و دیگر ادوار زندگی در دوری از پدر و در سرزمینی خشک و سنگلاخ ، (6)

.

1- .ر . ک : انبیا : آیه 59 69 ، صافّات : آیه 97 98 .
2- .ر . ک : وسائل الشیعه : ج 15 ص 144 ح 20176 ، مستدرک الوسائل : ج 11 ص 119 ح 12584 .
3- .ر.ک: صافّات : آیه 99 ، انبیا : آیه 71 ، عنکبوت : آیه 26 .
4- .ر.ک: ابراهیم : آیه 37 .
5- .ر . ک : صافّات : آیه 101 108 .
6- .عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج 1 ، ص 279 ، ح 1 .

ص: 519



6 . یعقوب علیه السلام

7 . یوسف علیه السلام

2 . پذیرش ذبح به دست پدر . (1)

6 . یعقوب علیه السلامیعقوب علیه السلام همچون پدرش اسحاق علیه السلام ، شریعت و سُنن و سیره جدّش ابراهیم علیه السلام را دنبال می کند . اگرچه او به مشکلاتی در حد و از نوع آنچه ابراهیم با آن روبه رو بود ، گرفتار نمی گردد ، لیکن به رغم احترامی که در میان قوم خود دارد ، سنّت الهی و لطف بسیار خداوند، اقتضا می کند که یعقوب نیز به گونه هایی دیگر از آزمون های سخت، مبتلا گردد . از جمله : 1 . فراق پسرش یوسف علیه السلام ، (2) 2 . خیانت و جفای طولانی فرزندانش به وی ، (3) 3 . اسارت پسرش بنیامین ، (4) 4 . نابینایی چشم در پی گریه های بسیار در فراق یوسف علیه السلام . (5)

7 . یوسف علیه السلامدست تقدیر خدای حکیم، چنین رقم می زند که یوسف زیباروی و دُردانه پدر، در سالیان آغازین کودکی ، از سوی عمّه اش که او را به شدّتْ دوست می دارد ، به دزدی متّهم شود تا بدین بهانه او را از پدر ، جدا ساخته، با خود نگه دارد . یوسف که علاوه بر ادب و زیبایی و دیگر کمالات ذاتی اش ، نور نبوّت و

.

1- .ر.ک: ابراهیم : آیه 37 .
2- .ر . ک : یوسف : آیه 19 21 .
3- .ر . ک : یوسف : آیه 7 20 .
4- .ر . ک : یوسف : آیه 63 66 .
5- .ر . ک : یوسف : آیه 84 و 85 .

ص: 520

ولایت الهی برای او مقدَّر گردیده ، مورد محبّت سرشار پدر و مورد رَشک و آزار برادران قرار می گیرد و خداوند، او را به این محبّت و رشک، می آزماید و این، سرآغازی برای ابتلائات بعدی یوسف می شود . یوسف را به چاه می افکنند و به عنوان برده در معرض فروش می گذارند و پس از سالیان دراز بردگی ، تنها به جرم تقوا و پاک دامنی، سال ها به زندان می افتد ؛ لیکن در سنّت تغییرناپذیر الهی ، این ابتلائات بزرگ، مقدّمه نعمت های بزرگ است و بدین سان، یوسف صدّیق و پاک دامن ، با روسفیدی و افتخار، از زندان بیرون می آید و عزیز مصر می گردد ، تا این قدرت و مکنت بسیار. زمینه ای برای نفی بت پرستی و رونق یافتن توحید و اقامه ارزش های توحیدی گردد . از ابتلائات یاد شده یوسف علیه السلام در قرآن کریم ، می توان موارد زیر را برشمرد : 1 . متهم شدن به دزدی، (1) 2 . حسادت و جفای برادران و توطئه آنان برای قتل او ، (2) 3 . جدایی از پدر و خاندان، (3) 4 . تحمّل سال های بردگی ، (4) 5 . مبارزه با نفس و وسوسه های شیطان و خواهش توأم با سماجت و فشار و آزار همسر عزیز مصر و سایر زنان درباریان ، (5) 6 . تحمّل بهتان خیانت به ناموس عزیز مصر ، 6

.

1- .الکافی ، ج 6 ، ص 435 ، ح 25 .
2- .ر.ک: یوسف : آیه 77 .
3- .ر.ک: یوسف : آیه 5 15 .
4- .ر.ک: یوسف : آیه 21 .
5- .ر.ک: یوسف : آیه 23 24 .

ص: 521



8 . موسی علیه السلام

7 . تحمّل سال های طولانی و پرمشقّت زندان ، بدون ارتکاب کمترین جرمی ، (1) 8 . پذیرش بار سنگین مسئولیت در حکومت فراعنه ، برای برپایی آیین توحید . (2)

8 . موسی علیه السلامآشنایی با ابعاد ابتلائات موسی علیه السلام ، پیشوا و منجی بنی اسرائیل ، نیازمند توجّه به دو نکته است : الف . قرآن کریم از هیچ قومی از اقوام پیشین، به اندازه بنی اسرائیل ، یاد نمی کند . بررسی زوایای متنوّع ، پیچیده و عجیب این قوم در قرآن، آنان را به سان مجموعه ای از گونه های متنوّع رذایل اخلاقی و رفتاری، نشان می دهد . ب . حاکمیت فرعون مصر و قبطیان کفرکیش و ستمکار بر تمام امور و شئون بنی اسرائیل و نوع تعامل با آنان . همین دو نکته می تواند حجم و عمق ابتلائات موسای کلیم را به صورت اجمالی نمایان سازد. برخی از این ابتلائات، عبارت اند از : 1 . ابتلای قومی و خانوادگی موسی به دوران پر بیم و فشار کشتار جنین ها و نوزادان ، (3) 2 . مشاهده پیوسته مظلومیت ها و محرومیت های قومش به دست فرعونیان و قِبطیان ، (4)

.

1- .ر.ک: یوسف : آیه 25 .
2- .ر.ک: یوسف : آیه 33 35 .
3- .ر . ک : قصص : آیه 7 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 25 ح 2 .
4- .ر . ک : قصص : آیه 17 .

ص: 522



9 . یونس علیه السلام

3 . فرار از مصر به سوی مَدیَن ، در پی نقشه فرعونیان برای قتل او ، (1) 4 . شبانی چند ساله در مدین ، پس از زندگی در کاخ فرعون ، (2) 5 . دشمنی ها و پیمان شکنی های پیوسته فرعونیان با موسی علیه السلام ، در دوره رسالتش ، (3) 6 . اذیّت و آزاررسانی به موسی علیه السلام و قوم او، (4) 7 . گرفتار شدن در میان قومی سرکش ، خودخواه و بهانه جو و زیادتخواه ، (5) 8 . وا نهادن موسی با دشمنش در جهاد و ترک یاری او . (6)

9 . یونس علیه السلامیونس بن متّا علیه السلام که در دوره نخست نبوّتش، با تکذیب و سرکشی قوم خود، مواجه می شود و جز اندکی، بدو ایمان نمی آورند ، به مرور از هدایت و اصلاح سرکشان امّتش، نومید می گردد و برای آنان درخواست عذاب می نماید . وحی مشتمل بر وعده عذاب قوم ، بر یونس علیه السلام نازل می شود و او مردم را از آن آگاه می کند و با خشم، از آنان جدا می گردد ؛ لیکن عالمی ربّانی از جمع مؤمنان به یونس که نشانه های عذاب را نیز در آسمان مشاهده می کند ، نسبت به قوم خود، ترحّم نموده، خطر را می پذیرد و با نشان دادن ابرهای متراکم نفسگیر و حامل عذاب به مردم ، آنان را موعظه می کند و به توبه جمعی فرا می خواند . این کوشش، نتیجه

.

1- .ر . ک : قصص : آیه 21 23 .
2- .ر . ک : قصص : آیه 27 و 28 .
3- .ر . ک : شعرا : آیه 29 و 34 ، غافر : آیه 24 و اسرا : آیه 101 .
4- .ر . ک : اعراف : آیه 127 129 .
5- .ر . ک : نساء : آیه 153 ، بقره : آیه 54 و 93 ، طه : آیه 85 98 و مائده : آیه 20 26 .
6- .ر . ک : مائده : آیه 24 .

ص: 523



10 . داوودعلیه السلام

می بخشد . با پذیرش آیین توحید و توبه و انابه از سوی مردم، خدای متعال، عذاب نازل شده را بر می گرداند و یونس علیه السلام دوباره برای هدایت و پیشوایی آنان باز می گردد . امّا در این مدّت برای یونس علیه السلام نیز ابتلای بسیار سختی پدید می آید که او را شکیباتر و برای رهبری مردمِ دوره جدید، موفّق تر می سازد . برخی از ابتلائات یونس علیه السلام که در قرآن بیان شده ، عبارت اند از : 1 . بار سنگین رسالت ، با قومی که پذیرای براهین و مواعظ نبودند ، (1) 2 . گرفتار آمدن در شکم ماهی ، پس از خشم گرفتن بر قومش و ترک آنان . (2)

10 . داوود علیه السلامجهاد داوود در رکاب طالوت ، بر ضدّ جالوت ، و قتل فرمانده و فرمان روای کفر که با مایه ایمان و توکّل همراه با درایت و قدرت و زبردستی انجام می گیرد ، شرایط عمومی را برای فرمان روایی این پیشوای الهی و جوان پارسا فراهم می آورد تا در پرتو رهبری وی ، مردم خداپرست بنی اسرائیل، از شرّ دشمنان کفرکیش از کیان خود دفاع نمایند . چنان که در بحث مربوط به ابتلائات موسی علیه السلام اشاره شد ، آگاهی از روحیات و ویژگی های اخلاقی و رفتاری قوم بنی اسرائیل و توجّه به گذشت روزگاری طولانی از عمر داوود علیه السلام در کار جهاد و پیکار با کفّار، کافی است که از کمّ و کیف بخشی از ابتلائات آن پیشوای بزرگ الهی ، به صورت اجمالی آگاه گردیم، که برخی از آنها

.

1- .اختیار معرفه الرجال ، ص 498 500 ، الرقم 956 .
2- .ر.ک: نساء : آیه 163 .

ص: 524



11 . سلیمان علیه السلام

عبارت اند از : 1 . جهاد در مقابل جالوت و سایر کافران و ستمگران ، (1) 2 . آزمون سخت الهی در قضیّه داوری میان صاحبان میش ها ، (2) 3 . مسئولیت امامت و حاکمیت، علاوه بر بار سنگین رسالت . (3)

11 . سلیمان علیه السلاماز آن جا که جانشینی سلیمان علیه السلام به جای پدرش داوود علیه السلام ، مربوط به دوران استقرار حکومت است ، جهادها و پیکارها با مشکلاتی چندانی همراه نیستند ؛ زیرا گستردگی ملک او در اقالیم متعدّد و منطقه ای بس پهناور است و جِن و انس و پرندگان و دیگر جانوران را نیز به زیر پرچم دارد ؛ لیکن مشکلات زمامداری این ملک عظیم و بی نظیر را نیز باید از نوع خود و متفاوت با مشکلات دیگر زمامداری ها شمرد ؛ زیرا دیگر زمامداران در کار مُلک و مدیریت، از تجربیات همگنان خویش، بهره می بردند ؛ ولی سلیمان علیه السلام که به عنوان عبد صالح خدا، خود را به دادگری و عدالت ورزی و رعایت مکارم اخلاق مقیّد می بیند ، در ملک و مدیریت طوایف مختلف شیاطین و جانوران، از تجارب چه کسی می تواند ، بهره بگیرد ؟ ! به علاوه که کار پیشوایی قوم بنی اسرائیل نیز مشکلات خاصّ خود را دارد ؟! امّا شاید بزرگ ترین آزمون سلیمان علیه السلام را بتوان آزمون به نعمت ها دانست ؛ زیرا بر اساس مفاد احادیث، به دلیل ویژگی غفلت زایی نعمت ها ، برای مردان خدا و انسان های پایبند به عبودیت خدای متعال ، آزمون به مُلک و مکنت و نعمت ، به مراتب از آزمون به

.

1- .ر . ک : بقره : آیه 251 .
2- .ر . ک : ص : آیه 21 25 .
3- .ر . ک : ص : آیه 26 .

ص: 525



12 . ایّوب علیه السلام

سختی های صبرخیز و مردپرور، دشوارتر است . از ابتلائات برجسته سلیمان علیه السلام می توان موارد زیر را برشمرد : 1 . فتنه سِحر ساحران و شیاطین، (1) 2 . ابتلای سخت به ملک عظیم و بی نظیر ، (2) 3 . مرگ فرزند. (3)

12 . ایّوب علیه السلامایّوب علیه السلام ، چنان مقام رفیعی در شکیبایی و بردباری و فرو خوردن خشم می یابد که ضرب المثل می شود . در آغاز روزگارش، از نعمت و عافیت برخوردار بوده و هر چه بر نعمتش افزوده می شود ، شکرش را افزون می نماید . از این ره گذر، در شکرگزاری، به مقام بالایی دست می یابد ؛ لیکن از پی آن، خدای متعال، به مدّت هفت سال، سخت ترین گونه های متنوّع مشکلات و ابتلائات صبرسوز را متوجّه وی می نماید؛ ولی این همه جز بر شکیبایی و بردباری اش نمی افزاید . و این گونه است که شایسته این ستایش بلند الهی می گردد که : « إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ. (4) ما او را شکیبا یافتیم. چه نیکو بنده ای! به راستی، او توبه کار بود» . از ابتلائاتی که قرآن کریم برای ایّوب علیه السلام ، ذکر کرده، می توان به این موارد، اشاره کرد:

.

1- .الاستبصار ، ج 4 ، ص 221 ، ح 10 .
2- .ر.ک: بقره : آیه 102 .
3- .ر.ک: ص : آیه 35 40 .
4- .ر.ک: ص : آیه 44 .

ص: 526



13 . عیسی علیه السلام

1 . ناداری شدید و شماتت راهبان و مردمان زمان، (1) 2 . بیماری توأم با رنج و درد شدید، (2) 3 . از دست دادن فرزندان ، (3) 4 . بدخُلقی و ناسازگاری همسر در سخت ترین شرایط ابتلائات ایّوب علیه السلام . (4)

13 . عیسی علیه السلاممسیح علیه السلام فرزند مریم علیهاالسلام عذراست . مریم که از کودکی تحت کفالت زکریّا بود ، پیوسته مورد رشک و انواع آزار راهبان یهود بود . بارداری و زایمان معجزه آمیز وی، بهانه مناسبی برای شدّت یافتن آزار و فشار یهودیان می گردد . عیسی علیه السلام علاوه بر این که از دوران طفولیت، شاهد مظلومیت مادرش است، خود نیز مورد آزار دشمنان قرار می گیرد . از سوی دیگر، توجّه به فشارها و اذیّت های تشکیلات کاهنان یهود نسبت به مجموعه خانواده اش بویژه زکریّا و یحیی، فضای زندگی مملو از محرومیت ها و گرفتاری های او را بهتر نمایان می سازد . و معلوم است ، پیامبری که از چنان خاستگاه خانوادگیِ محروم و آزار دیده ای برخاسته ، وقتی از پیامبران اولو العزم قرار می گیرد و بار رسالتی سنگین با شریعتی مستقل را به دوش می کشد ، چه اندازه تحت آزار و تعقیب چنان دشمنان لجوج و عنودی خواهد بود ، تا جایی که در ادامه تعقیبش، خدای حکیم بر او عنایت نموده،

.

1- .ر.ک: ص : آیه 41 .
2- .ر.ک: انبیا : آیه 83 .
3- .ر.ک: انبیا : آیه 84 .
4- .چنان که آیه « وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِّهِ وَ لَا تَحْنَثْ ؛ و جبه او گفتیم:ج یک بسته ترکه به دستت بگیر و جهمسرت راج با آن بزن و سوگند مشکن» (ص : آیه 44) بِدان اشاره دارد .

ص: 527

دشمن دوست نما و خائن را در چهره وی به دشمنان نمایش می دهد تا او را دستگیر و کیفر نمایند و خود مسیح علیه السلام را به سوی آسمان می برد . از ابتلائات برجسته ای که در قرآن برای عیسی علیه السلام شمرده نشده ، این مواردند : 1 . بهتان عظیم یهود به او و مادرش در باره طهارت مولدش ، (1) 2 . آزار و اذیّت پیوسته از سوی حکومت و نیز سران و روحانیان یهود ، (2) 3 . تعقیب او برای اجرای توطئه قتل وی . (3)

.

1- .الکافی ، ج 2 ، ص 550 ، ح 12 .
2- .مریم : آیه 28 .
3- .آل عمران : آیه 52 .

ص: 528

1 / 17اِبتِلاءُ أصحابِ السَّبتِالکتاب«وَسْئلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَهِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَهَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ» . (1)

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام فی أصحابِ السَّبتِ :کانَ هؤُلاءِ قَوماً یَسکُنونَ عَلی شاطِئِ بَحرٍ ، نَهاهُمُ اللّهُ وأَنبِیاؤُهُ عَنِ اصطِیادِ السَّمَکِ فی یَومِ السَّبتِ ، فَتَوَصَّلوا إلی حیلَهٍ لِیُحِلُّوا بِها لِأَنفُسِهِم ما حَرَّمَ اللّهُ ، فَخَدُّوا أخادِیدَ وعَمِلوا طُرُقاً تُؤَدّی إلی حِیاضٍ یَتَهَیَّأُ لِلحِیتانِ الدُّخولُ فیها مِن تِلکَ الطُّرُقِ ، ولا یَتَهَیَّأُ لَهَا الخُروجُ إذا هَمَّت بِالرُّجوعِ مِنها إلَی اللُّجَجِ (2) ، فَجاءَتِ الحِیتانُ یَومَ السَّبتِ جارِیَهً عَلی أمانِ اللّهِ لَها ، فَدَخَلَتِ الأَخادیدَ وحَصَلَت فِی الحِیاضِ وَالغُدرانِ . فَلَمَّا کانَت عَشِیَّهَ الیَومِ هَمَّت بِالرُّجوعِ مِنها إلَی اللُّجَجِ لِتَأمَنَ صائِدَها ، فَرامَتِ الرُّجوعَ فَلَم تَقدِر ، واُبقِیَت لَیلَتَها فی مَکانٍ یَتَهَیَّأُ أخذُها یَومَ الأَحَدِ بِلَا اصطِیادٍ ؛ لِاستِرسالِها فیهِ وعَجزِها عَنِ الاِمتِناعِ لِمَنعِ المَکانِ لَها ، فَکانوا یَأخُذُونَها یَومَ الأَحَدِ ویَقولونَ : مَا اصطَدنا یَومَ السَّبتِ ، إنَّمَا اصطَدنا فِی الأَحَدِ ! وکَذَبَ أعداءُ اللّهِ ، بَل کانوا آخِذینَ لَها بِأَخادیدِهِمُ الَّتی عَمِلوها یَومَ السَّبتِ ، حَتّی کَثُرَ مِن ذلِکَ مالُهُم وثَراؤُهُم ، وتَنَعَّموا بِالنِّساءِ وغَیرِهِنَّ؛ لِاتِّساعِ أیدیهِم بِهِ . وکانوا فِی المَدینَهِ نَیِّفاً وثَمانینَ ألفاً ، فَعَلَ هذا مِنهُم سَبعونَ ألفاً وأَنکَرَ عَلَیهِمُ الباقونَ ، کَما قَصَّ اللّهُ تَعالی : «وَسْئلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَهِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَهَ الْبَحْرِ» الآیَهَ . وذلِکَ أنَّ طائِفَهً مِنهُم وَعَظوهُم وزَجَرُوهُم ، ومِن عَذابِ اللّهِ خَوَّفوهُم ، ومِنِ انتِقامِهِ وشَدیدِ بَأسِهِ حَذَّرُوهُم ، فَأَجابوهُم عَن وَعظِهِم : «لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ» بِذُنوبِهِم هَلاکَ الاِصطِلامِ (3) «أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا» . فَأَجابُوا القائِلینَ لَهُم هذا : «مَعْذِرَهً إِلَی رَبِّکُمْ» ؛ هذَا القَولُ مِنّا لَهُم مَعذِرَهٌ إلی رَبِّکُم ، إذ کَلَّفَنَا الأَمرَ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ ، فَنَحنُ نَنهی عَنِ المُنکَرِ لِیَعلَمَ رَبُّنا مُخالَفَتَنا لَهُم وکَراهَتَنا لِفِعلِهِم ، قالوا : «وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» (4) ، ونَعِظُهُم أیضاً لَعَلَّهُم تَنجَعُ فیهِمُ المَواعِظُ فَیَتَّقوا هذِهِ الموبِقَهَ ویَحذَروا عُقوبَتَها . قالَ اللّهُ تَعالی : «فَلَمَّا عَتَوْاْ» ؛ حادُّوا وأَعرَضوا وتَکَبَّرُوا عَن قَبولِهِمُ الزَّجرَ «عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَهً خَاسِئینَ» (5) مُبعَدینَ عَنِ الخَیرِ مُقصَینَ . قالَ : فَلَمّا نَظَرَ العَشَرَهُ الآلافِ وَالنَّیِّفُ أنَّ السَّبعینَ ألفاً لا یَقبَلونَ مَواعِظَهُم ولا یَحفِلونَ بِتَخویفِهِم إیّاهُم وتَحذیرِهِم لَهُم ، اعتَزَلوهُم إلی قَریَهٍ اُخری قَریبَهٍ مِن قَریَتِهِم ، وقالوا : نَکرَهُ أن یَنزِلَ بِهِم عَذابُ اللّهِ ونَحنُ فی خِلالِهِم . فَأَمسَوا لَیلَهً فَمَسَخَهُمُ اللّهُ کُلَّهُم قِرَدَهً خاسِئینَ (6) ، وبَقِیَ بابُ المَدینَهِ مُغلَقاً لا یَخرُجُ مِنهُ أحَدٌ ولا یَدخُلُهُ أحَدٌ . وتَسامَعَ بِذلِکَ أهلُ القُری فَقَصَدُوهُم وتَسَنَّموا (7) حِیطانَ البَلَدِ فَاطَّلَعوا عَلَیهِم ، فَإِذا هم کُلُّهُم رِجالُهُم ونِساؤُهُم قِرَدَهٌ یَموجُ بَعضُهُم فی بَعضٍ ، یَعرِفُ هؤُلاءِ النّاظِرُونَ مَعارِفَهُم وقَراباتِهِم وخُلَطاءَهُم ، یَقولُ المُطَّلِعُ لِبَعضِهِم : أنتَ فُلانٌ ؟ أنتِ فُلانَهُ؟ فَتَدمَعُ عَینُهُ ویومِئُ بِرَأسِهِ بِلا أو نَعَم . فَما زَالوا کَذلِکَ ثَلاثَهَ أیّامٍ ، ثُمَّ بَعَثَ اللّهُ عز و جل عَلَیهِم مَطَراً ورِیحاً فَجَرَفَهُم إلَی البَحرِ ، وما بَقِیَ مَسخٌ بَعدَ ثَلاثَهِ أیّامٍ ، وأَمَّا (8) الَّذینَ تَرَونَ مِن هذِهِ المُصَوَّراتِ بِصُوَرِها فَإِنَّما هِیَ أشباهُها لا هِیَ بِأَعیَانِها ولا مِن نَسلِها . (9)

.

1- .الأعراف : 163 .
2- .اللُّجّه: الماء الکثیر الذی لایُری طرفاه (تاج العروس: ج 3 ص 470 «لجج»).
3- .الاصطِلامُ : الاستِئصالُ (مجمع البحرین : ج 2 ص 1046 «صلم») .
4- .الأعراف : 164 .
5- .الأعراف: 166.
6- .الخاسِئ : المطرود (لسان العرب : ج 1 ص 65 «خسأ») .
7- .تسنّمه: أی علاه (الصحاح: ج 5 ص 1954 «سنم»).
8- .فی المصدر: «وإنّما» ، والتصویب من بحار الأنوار.
9- .التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : ص 268 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 56 ح 13 .

ص: 529



1 / 17 آزمایش شنبه ای ها

1 / 17آزمایش شنبه ای هاقرآن«و از اهالی آن شهری که کنار دریا بود ، از ایشان جویا شو ، آن گاه که به [حکمِ] روز شنبه تجاوز می کردند ، آن گاه که روز شنبه آنان ، ماهی هایشان روی آب می آمدند ، و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمی آمدند . این گونه ما آنان را به سبب آن که نافرمانی می کردند ، می آزمودیم» .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام در باره یاران شنبه :اینان قومی بودند که در ساحل یک دریا زندگی می کردند و خدا و پیامبرانش صید ماهی در روز شنبه را بر آنان ممنوع ساختند و آن قوم، به حیله ای متوسّل شدند تا از طریق آن، آنچه را خداوند برایشان حرام کرده بود ، بر خود روا سازند . بدین جهت ، گودال هایی کندند و با حفر آبراهه هایی، آنها را به دریا وصل کردند، به طوری که ماهی ها از آن آبراهه ها وارد گودال ها و آبگیرها می شدند؛ ولی زمانی که می خواستند به دریا باز گردند، بیرون رفتن از آنها برایشان ممکن نبود . پس در روز شنبه، ماهی ها که خداوند، آن روز را برایشان امن قرار داده بود می آمدند و وارد گودال ها و آبگیرها می شدند و چون شب فرا می رسید، می خواستند به دریا باز گردند تا از صیّادانشان در امان بمانند ؛ امّا هر چه سعی کردند ، نتوانستند و آن شب را به ناچار در مکانی می ماندند و روز یکشنبه آنها را بدون صید کردن ، می گرفتند ؛ چون در آن مکان گرفتار بودند و راه فراری نداشتند . مردم در روز یکشنبه آنها را می گرفتند و می گفتند: ما در روز شنبه صید نکرده ایم ؛ بلکه در روز یکشنبه صید کرده ایم . دروغ می گفتند این دشمنان خدا ! بلکه به واسطه گودال هایی که روز شنبه حفر کرده بودند ، ماهی ها را صید می کردند ، تا آن که از این طریق، مال و ثروت آنها زیاد شد و از زن و غیر زن، متنعّم گشتند ؛ زیرا دستشان در این زمینه باز بود . در آن شهر، هشتاد و چند هزار نفر زندگی می کردند که هفتاد هزار نفرشان این کار را می کردند و بقیّه مخالف بودند ، چنان که خدای متعال حکایت کرده است : «و از اهالی آن شهری که کنار دریا بود ، از ایشان جویا شو» تا آخر آیه . گروهی از ایشان ، آنها را نصیحت و منع کردند و از عذاب خدا می ترساندند و از انتقام او و خشم شدیدش بر حذر می داشتند ؛ ولی دیگران در جواب نصیحت های آنها می گفتند: نه! «چرا مردمانی را نصیحت می کنید که خدا هلاک کننده ایشان است؟» ، یعنی آنها را به سبب گناهانشان ریشه کن «یا به عذابی سخت عذابشان می کند» . و نصیحت کنندگان ، در جواب کسانی که این سخن را به آنان می گفتند ، اظهار می داشتند : «تا نزد پروردگارتان عذری باشد» ، یعنی این نصیحت های ما به آنها، برای این است که نزد پروردگارتان معذور باشیم ؛ زیرا او ما را مکلّف به امر به معروف و نهی از منکر کرده است . پس ما نهی از منکر می کنیم تا پروردگارمان بداند که ما با ایشان مخالفیم و عمل آنها را خوش نمی داریم . گفتند : «و شاید که آنان بپرهیزند» ، یعنی : همچنین به این دلیل، آنها را موعظه و نصیحت می کنیم تا بلکه موعظه ها در آنها کارگر افتد و از این گناه مهلک و از کیفر آن، دوری ورزند . خداوند متعال می فرماید : «پس چون سرکشی کردند» یعنی مخالفت کردند و روی گرداندند و از سر تکبّر حاضر نشدند که باز ایستند، «از آنچه از آن نهی شده بودند ، پس به آنان گفتیم : بوزینگانی رانده شده باشید» ، یعنی دور و رانده شده از خیر . وقتی آن ده هزار و اندی نفر دیدند که آن هفتاد هزار نفر، نصیحت های آنها را نمی پذیرند و به بیم و هشدارهای آنان اعتنایی نمی کنند ، با رفتن به آبادی دیگری در نزدیک آبادی شان ، از آنها کناره گرفتند و گفتند : خوش نداریم که وقتی عذاب خدا بر آنها نازل می شود، ما نیز در میانشان باشیم . پس یک شب، خداوند، همه آنها را به بوزینگانی رانده شده مبدّل ساخت، به طوری که دروازه شهر، همچنان بسته ماند و هیچ کسی به آن، رفت و آمد نداشت . این خبر به گوش مردم آبادی ها رسید و به جانب آنان حرکت کردند و از دیوارهای شهر بالا رفتند و آنها را تماشا کردند . دیدند همگی ، از مرد و زن ، بوزینگانی هستند که از سر و کول هم بالا می روند . تماشاگران، آشنایان و نزدیکان و دوستان خود را می شناختند . به بعضی از آنها می گفتند : «تو فلان مرد هستی ؟» «تو فلان زن هستی ؟» و آن کس اشک می ریخت و با سرش اشاره می کرد که: آری ، یا نه . آنان سه روز، بدین حال بودند . سپس خداوند عز و جل باران و بادی بر آنان فرستاد که همگی شان را به دریا برد ، و سپس از سه روز، دیگر مسخ شده ای باقی نماند ، و آنچه شما از این حیواناتی که به صورت آنها هستند، می بینید ، در واقع ، شبیه آنها هستند ، نه خودشان و نه از نسل ایشان .

.


ص: 530

. .


ص: 531

. .


ص: 532

تفسیر القمّی عن أبی عبیده عن الإمام الباقر علیه السلام :وَجَدنا فی کِتابِ عَلِیٍّ علیه السلام : إنَّ قَوما مِن أهلِ أیلَهَ (1) مِن قَومِ ثَمودَ ، وإنَّ الحیتانَ کانَت سَبَقَت إلَیهِم یَومَ السَّبتِ لِیَختَبِرَ اللّهُ طاعَتَهُم فی ذلِکَ ، فَشَرَعَت إلَیهِم یَومَ سَبتِهِم فی نادیهِم وقُدّامَ أبوابِهِم فی أنهارِهِم وسَواقیهِم ، فَبادَروا إلَیها فَأَخَذوا یَصطادونَها ، فَلَبِثوا فی ذلِکَ ما شاءَ اللّهُ ، لا یَنهاهُم عَنهَا الأَحبارُ ولا یَمنَعُهُمُ العُلَماءُ مِن صَیدِها ، ثُمَّ إنَّ الشَّیطانَ أوحی إلی طائِفَهٍ مِنهُم : إنَّما نُهیتُم عَن أکلِها یَومَ السَّبتِ فَلَم تُنهَوا عَن صَیدِها ، فَاصطادوا یَومَ السَّبتِ وکُلوها فیما سِوی ذلِکَ مِنَ الأَیّامِ . فَقالَت طائِفَهٌ مِنهُم : الآنَ نَصطادُها ، فَعَتَت (2) ، وَانحازَت طائِفَهٌ اُخری مِنهُم ذاتَ الیَمینِ ، فَقالوا : نَنهاکُم عَن عُقوبَهِ اللّهِ أن تَتَعَرَّضوا لِخِلافِ أمرِهِ ، وَاعتَزَلَت طائِفَهٌ مِنهُم ذاتَ الیَسارِ فَسَکَتَت فَلَم تَعظِهُم ، فَقالَت لِلطّائِفَهِ الَّتی وَعَظَتهُم : «لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا» ؟ فَقالَتِ الطّائِفَهُ الَّتی وَعَظَتهُم : «مَعْذِرَهً إِلَی رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» . قالَ : فَقالَ اللّهُ جَلَّ وعَزَّ : «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ» (3) ؛ یَعنی لَمّا تَرَکوا ما وُعِظوا بِهِ مَضَوا عَلَی الخَطیئَهِ ، فَقالَتِ الطّائِفَهُ الَّتی وَعَظَتهُم : لا وَاللّهِ لا نُجامِعُکُم ولا نُبایِتُکُمُ اللَّیلَهَ فی مَدینَتِکُم هذِهِ الَّتی عَصَیتُمُ اللّهَ فیها ؛ مَخافَهَ أن یَنزِلَ بِکُمُ البَلاءُ فَیَعُمَّنا مَعَکُم . قالَ : فَخَرَجوا عَنهُم مِنَ المَدینَهِ ؛ مَخافَهَ أن یُصیبَهُمُ البَلاءُ ، فَنَزَلوا قَریبا مِنَ المَدینَهِ فَباتوا تَحتَ السَّماءِ ، فَلَمّا أصبَحَ أولِیاءُ اللّهِ المُطیعونَ لِأَمرِ اللّهِ ، غَدَوا لِیَنظُروا ما حالُ أهلِ المَعصِیَهِ ، فَأَتَوا بابَ المَدینَهِ فَإِذا هُوَ مُصمِتٌ ، فَدَّقوهُ فَلَم یُجابوا ولَم یَسمَعوا مِنها خَبَرا واحِدا (4) ، فَوَضَعوا سُلَّما عَلی سورِ المَدینَهِ ثُمَّ أصعَدوا رَجُلاً مِنهُم فَأَشرَفَ عَلَی المَدینَهِ ، فَنَظَرَ فَإِذا هُوَ بِالقَومِ قِرَدَهً یَتَعاوَونَ . فَقالَ الرَّجُلُ لِأَصحابِهِ : یا قَومِ! أری وَاللّهِ عَجَبا ، قالوا : وما تَری ؟ قالَ : أرَی القَومَ قَد صاروا قِرَدَهً یَتَعاوَونَ ولَها أذنابٌ . فَکَسَرُوا البابَ . قالَ : فَعَرَفَتِ القِرَدَهُ أنسابَها مِنَ الإِنسِ ولَم تَعرِفِ الإِنسُ أنسابَها مِنَ القِرَدَهِ ، فَقالَ القَومُ لِلقِرَدَهِ : ألَم نَنهَکُم ؟ ! فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : وَالَّذی فَلَقَ الحَبَّهَ وبَرَأَ النَّسَمَهَ ! إنّی لَأَعرِفُ أنسابَها مِن هذِهِ الاُمَّهِ ، لا یُنکِرونَ ولا یُغَیِّرونَ ، بَل تَرَکوا ما اُمِرُوا بِهِ فَتَفَرَّقوا ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (5) ، فَقالَ (6) اللّهُ : «أَنجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ» (7) . (8)

.

1- .فی المصدر : «أیکه» ، والتصویب من المصادر الاُخری . وأیله : مدینه علی ساحل بحر القلزم [البحر الأبیض المتوسّط] ممّا یلی الشام ، وهی مدینه صغیره عامره بها زرع یسیر ، وهی مدینه للیهود الذین حرّم اللّه علیهم صید السمک یوم السبت ، فخالفوا فمُسخوا قرده وخنازیر (معجم البلدان : ج 1 ص 292) .
2- .عَتا : کَبِرَ وَوَلّی (مجمع البحرین : ج 2 ص 1164 «عتو») .
3- .الأعراف: 165.
4- .فی بحار الأنوار : «حِسَّ أحَدٍ» بدل «خبرا واحِدا» .
5- .المؤمنون : 41 .
6- .فی تفسیر العیّاشی : «وقال» بدل «فقال» .
7- .الأعراف : 165 .
8- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 244 ، تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 33 ح 93 ، سعد السعود : ص 118 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 52 ح 5 .

ص: 533

امام باقر علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام یافتیم که جماعتی از مردم اَیکه، (1) از قوم ثمود بودند که در روز شنبه، ماهی ها به جانب آنان پیش می آمدند تا خداوند در این باره آنان را بیازماید . در روز شنبه، ماهی ها وارد جوی ها و نهرهایی می شدند که از جلوی خانه ها و مراکز تجمّع آنها می گذشت ، و آن مردم به صید آنها می پرداختند . مدّت ها این کار را می کردند و ملّایان و عالمانشان آنها را از این کار، نهی و منع نمی نمودند . سپس شیطان به گروهی از آنها القا کرد که شما در حقیقت از خوردن ماهی در روز شنبه نهی شده اید، نه از صید کردن آن . بنا بر این روز شنبه صید کنید و روزهای دیگر، آنها را بخورید . گروهی از آنان گفتند : اینک ما آنها را صید می کنیم ، و بدین ترتیب [از فرمان خدا ]سرپیچی کردند . گروهی از ایشان، موضع مثبت گرفتند و گفتند : با فرمان خدا مخالفت نکنید که به کیفر او گرفتار می شوید . و گروهی دیگر، بی طرفی اختیار کردند و خاموشی گزیدند و آنها را نصیحت نکردند و به گروهی که آنان را نصیحت می کردند ، گفتند : «چرا مردمی را که خدا هلاکشان خواهد کرد یا با عذابی سخت عذابشان خواهد نمود، نصیحت می کنید ؟» . گروهی که آنها را نصیحت می کردند ، گفتند : «نزد پروردگارتان عذری باشد و [نیز] شاید که آنان بپرهیزند» . خداوندت فرمود : «پس ، هنگامی که آنچه را بِدان تذکّر داده شده بود، از یاد بردند» ، یعنی : چون اندرزی را که به آنها [در باره ترک نافرمانی خدا و صید ماهی ]داده شده بود، پشت گوش انداختند و به گناه ادامه دادند ، گروهی که آنها را نصیحت کرده بودند ، گفتند : به خدا سوگند که دیگر با شما گرد نمی آییم و امشب را در این شهرتان که در آن، خدا را نافرمانی کرده اید، با شما به سر نمی بریم ؛ زیرا می ترسیم بر شما بلا نازل شود و ما را نیز در بر گیرد . از این رو ، از ترس این که بلا به ایشان رسد، شهر را ترک گفتند و جایی نزدیک شهر رفتند و شب را زیر آسمان به سر بردند . صبح که شد، این اولیای خدا و فرمانبرانِ فرمانِ او رفتند تا از حال و روز نافرمانان، خبر بگیرند و چون به دروازه شهر رسیدند، آن را بسته یافتند . در زدند؛ امّا جوابی نشنیدند و یک خبر هم از آن به گوششان نرسید . پس نردبانی به دیوار شهر تکیه دادند و از بین خود، یک نفر را بالا فرستادند . او از بالای دیوار، شهر را نگاه کرد و ناگاه دید که مردم به صورت بوزینه در آمده اند و بر یکدیگر بانگ می زنند . مرد به همراهانش گفت : ای مردم ! به خدا که صحنه عجیبی می بینم . گفتند : چه می بینی ؟ گفت : می بینم که مردم به صورت بوزینه در آمده اند و دُم دارند و بر یکدیگر بانگ می زنند . مردم، در را شکستند . بوزینه ها خویشان انسی خود را شناختند؛ امّا این انسان ها خویشانِ بوزینه شده خود را نمی شناختند . آن عدّه به بوزینگان گفتند : نگفتیم این کار را نکنید ؟ علی علیه السلام فرمود : سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید ، من و نَسب های آنها را در میان این امّت می شناسم که نهی از منکر نمی کنند و در صدد تغییر گناهان بر نمی آیند ؛ بلکه آنچه را بِدان فرمان داده شده بودند، وا نهادند و تار و مار شدند . خداوندت می فرماید : «[از رحمت خدا] دور باد هر ستمکاری !» و می فرماید : «کسانی را که از [کار] بد باز می داشتند، نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند ، به سزای آن که نافرمانی می کردند ، به عذابی سخت گرفتار نمودیم» .

.

1- .در تفسیر القمی ، «اَیکه» آمده ، که نام تاریخی دو منطقه تبوک و مَدیَن در شرق خلیج عَقبه و دریای سرخ است و از مناطق جنوبی شام ، محسوب می شود ؛ اما در دیگر منابع ، «اَیله» آمده ، که بندری کوچک بر ساحل خلیج عقبه بوده است ، تقریبا همان که امروزه بندر عقبه واقع است (ر . ک : جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی : ج 1 ص 157 و ج 2 ص 85 89) .

ص: 534

. .


ص: 535

. .


ص: 536

تفسیر الطبری عن ابن عبّاس :إنَّ اللّهَ إنَّمَا افتَرَضَ عَلی بَنی إسرائیلَ الیَومَ الَّذِی افتَرَضَ عَلَیکُم فی عیدِکُم یَومَ الجُمُعَهِ ، فَخالَفوا إلَی السَّبتِ فَعَظَّموهُ وتَرَکوا ما اُمِروا بِهِ ، فَلَمّا أبَوا إلّا لُزومَ السَّبتِ ابتَلاهُمُ اللّهُ فیهِ ، فَحَرَّمَ عَلَیهِم ما أحَلَّ لَهُم فی غَیرِهِ . وکانوا فی قَریَهٍ بَینَ أیلَهَ وَالطّورِ یُقالُ لَها «مَدیَنَ» ، فَحَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِم فِی السَّبتِ الحیتانَ ؛ صَیدَها وأَکلَها ، وکانوا إذا کانَ یَومُ السَّبتِ أقبَلَت إلَیهم شُرَّعا إلی ساحِلِ بَحرِهِم ، حَتّی إذا ذَهَبَ السَّبتُ ذَهَبنَ ، فَلَم یَرَوا حوتا صَغیرا ولا کَبیرا . حَتّی إذا کانَ یَومُ السَّبتِ أتَینَ إلَیهِم شُرَّعا ، حَتّی إذا ذَهَبَ السَّبتُ ذَهَبنَ . فَکانوا کَذلِکَ ، حَتّی إذا طالَ عَلَیهِمُ الأَمَدُ وقَرِموا (1) إلَی الحیتانِ ، عَمَدَ رَجُلٌ مِنهُم فَأَخَذَ حوتا سِرّا یَومَ السَّبتِ فَخَزَمَهُ (2) بِخَیطٍ ثُمَّ أرسَلَهُ فِی الماءِ ، وأَوتَدَ لَهُ وَتِدا فِی السّاحِلِ ، فَأَوثَقَهُ ثُمَّ تَرَکَهُ ، حَتّی إذا کانَ الغَدُ جاءَ فَأَخَذَهُ ؛ أی إنّی لَم آخُذهُ فی یَومِ السَّبتِ ! ثُمَّ انطَلَقَ بِهِ فَأَکَلَهُ . حَتّی إذا کانَ یَومُ السَّبتِ الآخَرُ عادَ لِمِثلِ ذلِکَ ، ووَجَدَ النّاسُ ریحَ الحیتانِ ، فَقالَ أهلُ القَریَهِ : وَاللّهِ لَقَد وَجَدنا ریحَ الحیتانِ ، ثُمَّ عَثَروا عَلی ما صَنَعَ ذلِکَ الرَّجُلُ . قالَ : فَفَعَلوا کَما فَعَلَ ، وأَکَلوا سِرّا زَمانا طَویلاً ، لَم یُعَجِّلِ اللّهُ عَلَیهِم بِعُقوبَهٍ حَتّی صادوها عَلانِیَهً وباعوها بِالأَسواقِ . وقالَت طائِفَهٌ مِنهُم مِن أهلِ التَّقِیَّهِ : وَیَحکُمُ ، اتَّقُوا اللّهَ ! ونَهَوهُم عَمّا کانوا یَصنَعونَ . وقالَت طائِفَهٌ اُخری لَم تَأکُلِ الحیتانَ ولَم تَنهَ القومَ عَمّا صَنَعوا : «لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُواْ مَعْذِرَهً إِلَی رَبِّکُمْ» لِسَخَطِنا أعمالَهُم «وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» . (3)

.

1- .القَرَمُ : هی شِدَّهُ شهوَه اللحم حتّی لا یصبر عنه (النهایه : ج 4 ص 49 «قرم») .
2- .الخِزامَهُ : حَلَقَهٌ من شعرٍ تُجعل فی أحد جانبی منخری البعیر (لسان العرب : ج 12 ص 174 «خزم») .
3- .تفسیر الطبری : ج 1 الجزء 1 ص 330 ، تفسیر ابن کثیر : ج 1 ص 151 وراجع : تفسیر الآلوسی : ج 9 ص 93 .

ص: 537

تفسیر الطبری به نقل از ابن عبّاس :خداوند، روز جمعه را که برای شما عید [و تعطیلی] قرار داده است، برای بنی اسرائیل نیز روز عید [و تعطیلی] قرار داد ؛ امّا آنها بر خلاف فرمان خدا ، شنبه را تعطیلی خود قرار دادند و آن را بزرگ داشتند و فرمان خدا را وا نهادند ، و چون حاضر شدند از روز شنبه دست بردارند، خداوند، آن روز را وسیله آزمایششان قرار داد و آنچه را در روزهای دیگر برایشان روا شمرده بود، در آن حرام کرد . آنان در آبادی ای میان اَیله و طور ، به نام «مدین» ، زندگی می کردند . خداوند، صید و خوردن ماهی در روز شنبه را بر آنان حرام نمود . چون روز شنبه می شد، ماهی ها به ساحل دریایشان هجوم می آوردند و شنبه که می گذشت ، می رفتند و حتّی یک ماهی ، کوچک یا بزرگ ، دیده نمی شد ، و باز شنبه که می رسید، هجوم می آوردند و شنبه که سپری می شد ، می رفتند . این وضع ادامه داشت تا آن که مدّتی دراز گذشت و مردم به شدّت، ماهی هوس کردند . مردی از آنان در روز شنبه مخفیانه ماهی ای گرفت و آن را با نخی بست و سپس در آب رهایش کرد و میخی در ساحل کوبید و سر آن نخ را به میخ، محکم بست و رفت و فردایش آمد و آن ماهی را گرفت ؛ یعنی این که من آن را شنبه نگرفته ام و سپس آن را برد و خورد . او شنبه آینده نیز همین کار را کرد . مردم ، بوی ماهی شنیدند . اهل آبادی گفتند : به خدا که بوی ماهی می شنویم . سپس متوجّه کاری که آن مرد کرده بود ، شدند و آنها نیز همان کارِ او را انجام دادند. زمانی دراز ، مخفیانه می خوردند و خداوند در مجازات آنان شتاب نکرد، تا آن که آشکارا به صید ماهی و فروختن آن در بازارها پرداختند . گروهی از ایشان که اهل پرهیزگاری بودند ، گفتند : «وای بر شما ! از خدا بترسید » و آنها را از کاری که می کردند ، باز می داشتند . گروهی دیگر که ماهی نمی خوردند و آن ماهیگیران را هم از کارشان باز نمی داشتند ، [به آن گروه اوّل ]گفتند : «چرا مردمی را نصیحت می کنید که خدا ایشان را هلاک خواهد کرد یا با عذابی سخت عذابشان خواهد نمود ؟ گفتند : تا نزد پروردگارتان عذری باشد» که ما از کردار آن عدّه ناخشنودیم «و [نیز] شاید که بپرهیزند» .

.


ص: 538

1 / 18اِبتِلاءُ أصحابِ طالوتَالکتاب«فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلَّا قَلِیلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لَا طَاقَهَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُواْ اللَّهِ کَم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ» . (1)

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام فی قَولِ اللّهِ جَلَّ ذِکرُهُ : «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی» :فَشَرِبوا مِنهُ إلّا ثَلاثَمِئَهٍ وثَلاثَهَ عَشَرَ رَجُلاً ، مِنهُم مَنِ اغتَرَفَ ومِنهُم مَن لَم یَشرَب ، فَلَمّا بَرَزوا قالَ الَّذینَ اغتَرَفوا : «لَا طَاقَهَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ» ، وقالَ الَّذینَ لَم یَغتَرِفوا : «کَم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ» . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :القَلیلُ الَّذینَ لَم یَشرَبوا ولَم یَغتَرِفوا ثَلاثُمِئَهٍ وثَلاثَهَ عَشَرَ رَجُلاً ، فَلَمّا جاوَزُوا النَّهَرَ ونَظَروا إلی جُنودِ جالوتَ ، قالَ الَّذینَ شَرِبوا مِنهُ : «لَا طَاقَهَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ» ، وقالَ الَّذینَ لَم یَشرَبوا : «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ» (3) . فَجاءَ داودُ علیه السلام حَتّی وَقَفَ بِحِذاءِ جالوتَ ، وکانَ جالوتُ عَلَی الفیلِ وعَلی رَأسِهِ التّاجُ ، وفی [جَبهَتِهِ] (4) یاقوتٌ یَلمَعُ نورُهُ ، وجُنودُهُ بَینَ یَدَیهِ ، فَأَخَذَ داودُ مِن تِلکَ الأَحجارِ حَجَرا فَرَمی بِهِ فی مَیمَنَهِ جالوتَ ، فَمَرَّ فِی الهَواءِ ووَقَعَ عَلَیهِم فَانهَزَموا ، وأَخَذَ حَجَرا آخَرَ فَرمی بِهِ فی مَیسَرَهِ جالوتَ فَوَقَعَ عَلَیهِم فَانهَزَموا ، ورَمی جالوتَ بِحَجَرٍ ثالِثٍ فَصَکَّ (5) الیاقوتَهَ فی جَبهَتِهِ ووَصَلَ إلی دِماغِهِ ، ووَقَعَ إلَی الأَرضِ مَیِّتا ، فَهُوَ قَولُهُ : «فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَءَاتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَهَ» (6) . (7)

.

1- .البقره : 249 .
2- .الکافی : ج 8 ص 316 ح 498 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 134 ح 443 کلاهما عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 13 ص 438 ح 1 .
3- .البقره : 250 .
4- .مابین المعقوفین سقط من المصدر ، وأثبتناه من بحار الأنوار .
5- .الصَکُّ : الضَربُ (مجمع البحرین : ج 2 ص 1040 «صکک») .
6- .البقره : 251 .
7- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 83 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 441 ح 4 .

ص: 539



1 / 18 آزمایش یاران طالوت

1 / 18آزمایش یاران طالوتقرآن«و چون طالوت با لشکریان [خود] بیرون رفت ، گفت : خداوند، شما را به وسیله رودی خواهد آزمود . پس هر کس از آن بنوشد، از [پیروانِ] من نیست ، و هر کس از آن نچشد، او از من است ، مگر کسی که با دستش کفی بر گیرد . پس [همگی] جز اندکی از آنها ، از آن نوشیدند ، و هنگامی که [طالوت ]با کسانی که همراه وی ایمان آورده بودند . از آن نهر گذشتند ، گفتند : امروز، ما را یارای [مقابله با ]جالوت و سپاهیانش نیست . [امّا] کسانی که به دیدار خدا یقین داشتند ، گفتند : بسا گروهی اندک که بر گروهی بسیار ، به اذن خدا پیروز شوند ، و خدا با شکیبایان است» .

حدیثامام باقر علیه السلام در باره این سخن خدایِ بلندنام : «خدا شما را با رودخانه ای خواهد آزمود . پس هر کس که از آن بنوشد، از من نیست و هر کس از آن نچشد، او از من است» :همه آنها از آن رودخانه نوشیدند، بجز سیصد و سیزده نفر که از این عدّه ، برخی شان کف آبی نوشیدند و برخی شان هیچ ننوشیدند . و چون کسانی که کف آبی نوشیده بودند، [با سپاه جالوت ]رویاروی شدند ، گفتند : «امروز، ما را یارای [مقابله با] جالوت و سپاهیانش نیست» ؛ امّا کسانی که کف آبی هم ننوشیده بودند ، گفتند : «بسا گروهی اندک که بر گروهی بسیار ، به اذن خدا پیروز شوند و خدا با شکیبایان است» .

امام صادق علیه السلام :آن تعداد اندکی که آب ننوشیدند و کف آبی هم بر نگرفتند ، سیصد و سیزده نفر بودند . هنگامی که از رودخانه گذشتند و چشمشان به سپاه جالوت افتاد ، کسانی که از آن نوشیده بودند، گفتند : «امروز، ما را یارای [مقابله با ]جالوت و سپاهیان او نیست» و کسانی که نیاشامیده بودند، گفتند : «پروردگارا ! بر دل های ما شکیبایی فرو ریز و گام هایمان را استوار بدار و ما را بر کافران، پیروز گردان» . در این هنگام، داوود علیه السلام پیش آمد، تا این که رو به روی جالوت ایستاد . جالوت ، سوار بر فیل بود و تاجی بر سر داشت و بر پیشانی اش یاقوتی می درخشید و سپاهیانش مقابل او صف کشیده بودند . داوود، یکی از آن سه سنگ را برداشت و به جناح راست سپاه جالوت ، پرتاب کرد. سنگ، فضا را شکافت و بر روی آنان افتاد . تار و مار شدند . سنگ دوم را برداشت و آن را به طرف جناح چپ سپاه جالوت ، پرتاب نمود و سنگ بر روی آنان افتاد و تار و مار شدند . سنگ سوم را به سوی جالوت ، پرتاب کرد که به دانه یاقوت پیشانی او خورد و تا مغزش را شکافت ، و جنازه اش نقش بر زمین شد . این است سخن خدای متعال که : «پس به اذن خدا آنان را در هم شکستند و داوود ، جالوت را کشت و خدا به او سلطنت و حِکمت داد» .

.


ص: 540

1 / 19اِبتِلاءُ المُسلِمینَ فی عَصرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آلهالکتاب«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَآءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَ کَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا * إِذْ جَاءُوکُم مِّن فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا * هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِیدًا» . (1)

.

1- .الأحزاب : 9 11 .

ص: 541



1 / 19 آزمایش مسلمانان در عصر پیامبرصلی الله علیه وآله

1 / 19آزمایش مسلمانان در عصر پیامبر صلی الله علیه و آلهقرآن«ای کسانی که ایمان آورده اید ! نعمت خدا را در حقّ خود، به یاد آورید، آن گاه که لشکرهایی به سوی شما آمدند . پس، به سوی آنان تندبادی فرستادیم و [نیز] لشکرهایی که آنها را نمی دیدید و البتّه خدا به آنچه می کنید، بیناست ، هنگامی که از بالای سر شما و از زیر پای شما آمدند ، و آن گاه که چشم ها خیره شدند و جان ها به گلوگاه ها رسیدند ، و به خدا گمان هایی [نابه جا] می بردید . آن جا بود که مؤمنان در آزمایش قرار گرفتند و سخت تکان خوردند» .

.


ص: 542

«أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُواْ حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ» . (1)

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام فِی الصَّلاهِ عَلی أتباعِ الرُّسُلِ ومُصَدِّقیهِم :اللّهُمَّ وأَصحابَ مُحَمَّدٍ خاصَّهً الَّذینَ أحسَنُوا الصَّحابَهَ ، وَالَّذینَ أبلَوُا البَلاءَ الحَسَنَ فی نَصرِهِ ، وکانَفوهُ (2) وأَسرَعوا إلی وِفادَتِهِ ، وسابَقوا إلی دَعوَتِهِ ، وَاستَجابوا لَهُ حَیثُ أسمَعَهُم حُجَّهَ رِسالاتِهِ ، وفارَقُوا الأَزواجَ وَالأَولادَ فی إظهارِ کَلِمَتِهِ ، وقاتَلُوا الآباءَ وَالأَبناءَ فی تَثبیتِ نُبُوَّتِهِ ، وَانتَصَروا بِهِ ، ومَن کانوا مُنطَوینَ عَلی مَحَبَّتِهِ ، یَرجونَ تِجارَهً لَن تَبورَ فی مَوَدَّتِهِ ، وَالَّذینَ هَجَرَتهُمُ العَشائِرُ إذ تَعَلَّقوا بِعُروَتِهِ ، وَانتَفَت مِنهُمُ القَراباتُ إذ سَکَنوا فی ظِلِّ قَرابَتِهِ ؛ فَلا تَنسَ لَهُمُ اللّهُمَّ ما تَرَکوا لَکَ وفیکَ ، وأَرضِهِم مِن رِضوانِکَ ، وبِما حاشُوا الخَلقَ عَلَیکَ ، وکانوا مَعَ رَسولِکَ دُعاهً لَکَ إلَیکَ ، وَاشکُرهُم عَلی هَجرِهِم فیکَ دِیارَ قَومِهِم ، وخُروجِهِم مِن سَعَهِ المَعاشِ إلی ضیقِهِ ، ومَن کَثَّرتَ فی إعزازِ دینِکَ مِن مَظلومِهِم . (3)

1 / 20اِبتِلاءُ المُسلِمینَ بَعدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آلهالکتاب«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ» . (4)

.

1- .البقره : 214 .
2- .کَنَفَهُ : حَفِظَهُ وأعانَهُ (لسان العرب : ج 9 ص 308 «کنف») .
3- .الصحیفه السجّادیه : ص 31 الدعاء 4 .
4- .العنکبوت : 2 و 3 .

ص: 543



1 / 20 آزمایش مسلمانان، پس از پیامبرصلی الله علیه وآله

«آیا پنداشته اید که به بهشت می روید و حال آن که هنوز مانند آنچه بر سر پیشینیان شما آمده، بر سر شما نیامده است ؟ به آنان سختی و زیان رسید و متزلزل شدند ، تا جایی که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند ، گفتند : یاری خدا، کِی خواهد بود ؟ هان ! یاری خدا نزدیک است» .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام در درود فرستادن بر پیروان و تصدیق کنندگان پیامبران :بار خدایا ! [به آمرزش و خشنودی خود، یاد کن] یاران محمّد را ، بویژه آنان که حقّ یاری را نیکو گزاردند ، و در یاری اش دلاوری ها نمودند ، و از او حفاظت کردند ، و به دیدار او شتافتند ، و در پذیرش دعوت او پیشی گرفتند ، و چون حجّت رسالتش را به گوش آنان رسانید ، به او پاسخِ قبول دادند ، و برای پیروز و چیره گردانیدن دعوت او ، از زن و فرزند خویش جدا شدند ، و در راه استوار نمودن نبوّت او، با پدران و پسران خود جنگیدند ، و به [برکت ]وجود او پیروز شدند . [بار خدایا ! به آمرزش و خشنودی خود، یاد کن] کسانی را که محبّت او را در دل داشتند ، و در بازار محبّت او به تجارتی امید بستند که هرگز بی رونق نمی شود ، و کسانی را که چون چنگ در دستگیره او زدند ، خاندان و عشیره از ایشان دوری گزیدند ، و چون در سایه قرابت او آرمیدند ، خویشان از آنان بریدند . پس خداوندا آنچه را که آنان برای تو و در راه تو وا گذاشتند، فراموش منما و آنان را به خشنودی خویش خشنود فرمای ؛ زیرا مردم را برای اعتلای دین تو گرد آوردند ، و همراهِ پیامبر خدا ، دعوتگرانِ تو به سوی تو بودند ، و از این که در راه تو از سرزمین قوم خویش هجرت کردند و فراخی و آسایش زندگی را رها نمودند و سختی و تنگی آن را به جان خریدند ، پاداش نیک عطایشان فرما ، و نیز [پاداش ده] آن گروه از ستم دیدگان را که در راه تقویت دینت بر شمارشان افزودی .

1 / 20آزمایش مسلمانان، پس از پیامبر صلی الله علیه و آلهقرآن«آیا مردم پنداشته اند که تا گفتند : ایمان آوردیم ، رها می شوند و آزمایش نمی شوند ؟ و به یقین کسانی را که پیش از اینان بودند، آزمودیم ، تا خدا آنان را که راست گفته اند، معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم دارد» .

.


ص: 544

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام لَمّا قامَ إلَیهِ رَجُلٌ فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أخبِرنا عَنِ الفِتنَهِ ، وهَل سَأَلتَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنها ؟ :إنَّهُ لَمّا أنزَلَ اللّهُ سُبحانَهُ قَولَهُ : «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ» ، عَلِمتُ أنَّ الفِتنَهَ لا تَنزِلُ بِنا ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ أظهُرِنا ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما هذِهِ الفِتنَهُ الَّتی أخبَرَکَ اللّهُ تَعالی بِها ؟ فَقالَ : یا عَلِیُّ ، إنَّ اُمَّتی سَیُفتنَونَ مِن بَعدی . فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أوَلَیسَ قَد قُلتَ لی یَومَ اُحُدٍ حَیثُ استُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ مِنَ المُسلِمینَ ، وحِیزَت عَنِّی الشَّهادَهُ فَشَقَّ ذلِکَ عَلَیَّ ، فَقُلتَ لی : أبشِر ، فَإِنَّ الشَّهادَهَ مِن وَرائِکَ ؟ فَقالَ لی : إنَّ ذلِکَ لَکَذلِکَ ، فَکَیفَ صَبرُکَ إذَن ؟ ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، لَیسَ هذا مِن مَواطِنِ الصَّبرِ ، ولکِن مِن مَواطِنِ البُشری وَالشُّکرِ . وقالَ : یا عَلِیُّ ، إنَّ القَومَ سَیُفتَنونَ بِأَموالِهِم ، ویَمُنّونَ بِدینِهِم عَلی رَبِّهِم ، ویَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ ، ویَأمَنونَ سَطوَتَهُ ، ویَستَحِلّونُ حَرامَهُ بِالشُّبُهاتِ الکاذِبَهِ وَالأَهواءِ السّاهِیَهِ ، فَیَستَحِلّونَ الخَمرَ بِالنَّبیذِ وَالسُّحتَ بِالهَدِیَّهِ ، وَالرِّبا بِالبَیعِ . قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، فَبِأَیِّ المَنازِلِ اُنزِلُهُم عِندَ ذلِکَ ؟ أبِمَنزِلَهِ رِدَّهٍ ، أم بِمَنزِلَهِ فِتنَهٍ ؟ فَقالَ : بِمَنزِلَهِ فِتنَهٍ . (1)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 156 ، أعلام الدین : ص 104 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 241 ح 191 ؛ کنز العمّال : ج 16 ص 193 ح 44216 نقلاً عن الوکیع .

ص: 545

حدیثامام علی علیه السلام آن گاه که مردی برخاست و گفت : ای امیر مؤمنان ! از فتنه برایمان بگو ، و این که آیا در باره آن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیده ای ؟ :چون خدای سبحان، این آیه : «الف ، لام ، میم . آیا مردم پنداشته اند که تا گفتند : ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند ؟» را فرو فرستاد ، دانستم که تا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان ما هست، این فتنه [و آزمایش] بر سر ما نمی آید . پس گفتم : ای پیامبر خدا ! این فتنه که خدای متعال، شما را از آن خبر داده است ، چیست ؟ فرمود : «ای علی ! زودا که امّتم پس از من آزموده شوند» . گفتم : ای پیامبر خدا ! آیا در روز اُحُد که شماری از مسلمانان شهید شدند و شهادت ، نصیب من نشد و این بر من سخت آمد ، به من نفرمودی که : «بشارت باد که شهادت ، پیش روی توست» ؟ به من فرمود : «همین گونه است ؛ امّا در آن زمان، شکیبایی تو چگونه خواهد بود ؟» . گفتم : ای پیامبر خدا ! این ، نه از جاهای شکیبایی ، که از جاهای شادی و شُکر است . فرمود : «ای علی ! این مردم به زودی با دارایی هایشان آزموده می شوند ، و به واسطه دینداری خود، بر پروردگارت منّت می نهند و به رحمت او آرزومندند و خویش را از خشم او در امان می پندارند ، و با شبهات دروغین و هوس های غفلت زا ، حرام او را حلال می شمارند ، مثلاً شراب را به نام آب انگور ، روا می دارند و رشوه را به نام هدیه ، و ربا را به نام معامله» . گفتم : ای پیامبر خدا ! در آن هنگام ، آنان را در چه جایگاهی بگذارم ؟ در جایگاه ارتداد ، یا در جایگاه فتنه [و آزمایش] ؟ فرمود : «در جایگاه فتنه [ و آزمایش ]» .

.


ص: 546

عنه علیه السلام :لَمّا نَزَلَت : «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ» قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما هذِهِ الفِتنَهُ ؟ قالَ : یا عَلِیُّ ، إنَّکَ مُبتَلیً بِکَ ، وإنَّکَ مُخاصَمٌ فَأَعِدَّ لِلخُصومَهِ . (1)

مجمع البیان فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِکُمْ أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ» (2) :فی تَفسیرِ الکَلبِیِّ : أنَّهُ لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَهُ قامَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَتَوَضَّأَ وأَسبَغَ وُضوءَهُ ، ثُمَّ قامَ وصَلّی فَأَحسَنَ صَلاتَهُ ، ثُمَّ سَأَلَ اللّهَ سُبحانَهُ أن لا یَبعَثَ عَلی اُمَّتِهِ عَذابا مِن فَوقِهِم ولا مِن تَحتِ أرجُلِهِم ، ولا یُلبِسَهُم شِیَعا ، ولا یُذیقَ بَعضَهُم بَأسَ بَعضٍ ، فَنَزَلَ جَبرَئیلُ علیه السلام فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ تَعالی سَمِعَ مَقالَتَکَ ، وأَنَّهُ قَد أجارَهُم مِن خَصلَتَینِ ، ولَم یُجرِهُم مِن خَصلَتَینِ ؛ أجارَهُم مِن أن یَبعَثَ عَلَیهِم عَذابا مِن فَوقِهِم أو مِن تَحتِ أرجُلِهِم ، ولَم یُجِرهُم مِنَ الخَصلَتَینِ الاُخرَیَینِ . فَقالَ صلی الله علیه و آله : یا جَبرَئیلُ ، ما بَقاءُ اُمَّتی مَعَ قَتلِ بَعضِهِم بَعضا ؟ فَقامَ وعادَ إلَی الدُّعاءِ ، فَنَزَلَ : «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ» الآیَتَینِ ، فَقالَ : لا بُدَّ مِن فِتنَهٍ تُبتَلی بِهَا الاُمَّهُ بَعدَ نَبِیِّها ؛ لِیَتَبَیَّنَ الصّادِقُ مِنَ الکاذِبِ ؛ لِأَنَّ الوَحیَ انقَطَعَ ، وبَقِیَ السَّیفُ وَافتِراقُ الکَلِمَهِ إلی یَومِ القِیامَهٍ . (3)

.

1- .تأویل الآیات الظاهره : ج 1 ص 427 ح 2 عن عبد اللّه بن الحسین عن أبیه عن جدّه عن الإمام الحسین علیه السلام ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 203 عن الإمام الحسین عنه علیهماالسلام وفیه «مبتلی ومبتلیً بک» بدل «مبتلیً بک» ، بحار الأنوار : ج 24 ص 228 ح 26 ؛ شواهد التنزیل : ج 1 ص 565 ح 602 عن عبید اللّه بن الحسین عن أبیه عن جدّه عن الإمام الحسین عنه علیهماالسلاموفیه «مبتلی ومبتلی بک» بدل «مبتلیً بک» ولیس فیه ذیله .
2- .الأنعام : 65.
3- .مجمع البیان : ج 4 ص 487 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 88 .

ص: 547

امام علی علیه السلام :چون آیه : «الف ، لام ، میم. آیا مردم پنداشته اند که تا گفتند ایمان آوردیم ، رها می شوند و آزمایش نمی شوند» نازل شد ، من گفتم : ای پیامبر خدا ! این آزمایش چیست ؟ فرمود : «ای علی ! تو وسیله آزمایش قرار می گیری ، و با تو خصومت خواهد شد . پس خود را برای خصومت ، آماده کن» .

مجمع البیان :در تفسیر آیه شریف: «بگو : او قادر است که از [آسمانِ] بالای سرتان یا از [زمینِ ]زیر پاهایتان، عذابی را بفرستد یا شما را گروه گروه گرداند و عذاب بعضی از شما را به بعضی دیگر بچشاند» : در تفسیر الکلبی آمده است که: چون این آیه نازل شد ، پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست و وضویی کامل و با آداب ساخت . سپس به نماز ایستاد و نمازی نیکو گزارد . آن گاه از خدای سبحان، مسئلت نمود که بر امّت او از بالای سرشان و از زیر پاهایشان عذابی نفرستد و آنان را گروه گروه نگرداند و عذاب برخی از آنان را به برخی دیگر نچشاند . جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت : ای محمّد ! خدای متعال، سخن تو را شنید و آنان را از دو چیز، پناه داد و از دو چیز پناه نداد [و حفظشان نمی کند] : از این که از بالای سرشان یا از زیر پاهایشان برایشان عذاب فرستد، پناه داد و از دو کار آخر، پناهشان نداد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای جبرئیل ! در صورتی که امّتم یکدیگر را بکشند، دیگر از آنان چه باقی می ماند ؟». بدین جهت، برخاست و دوباره دست به دعا برداشت. پس این آیات، نازل شد : «الف ، لام ، میم . آیا مردم پنداشته اند که چون گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و آزمایش نمی شوند ؟» . آن گاه فرمود : «چاره ای جز آزمایش امّت، پس از پیامبرش نیست تا راستگو از دروغگو باز شناخته شود ؛ چرا که وحی ، قطع می شود و شمشیر و تفرقه تا روز قیامت بر جا می ماند» .

.


ص: 548

الإمام زین العابدین علیه السلام :قَدِ انتَحَلَت طَوائِفُ مِن هذِهِ الاُمَّهِ بَعدَ مُفارَقَتِها أئِمَّهَ الدّینِ وَالشَّجَرَهَ النَّبَوِیَّهَ إخلاصَ الدِّیانَهِ ، وأَخَذوا أنفُسَهُم فی مَخایِلِ (1) الرَّهبانِیَّهِ ، وتَغالَوا فِی العُلومِ ، ووَصَفُوا الإِسلامَ بِأَحسَنِ صِفاتِهِم ، وتَحَلَّوا بِأَحسَنِ السُّنَّهِ ، حَتّی إذا طالَ عَلَیهِمُ الأَمَدُ وبَعُدَت عَلَیهِمُ الشُّقَّهُ ، وَامتُحِنوا بِمِحَنِ الصّادِقینَ ، رَجَعوا عَلی أعقابِهِم ناکِصینَ عَن سَبیلِ الهُدی وعَلَمِ النَّجاهِ ، یَتَفَسَّحونَ تَحتَ أعباءِ الدِّیانَهِ ، تَفَسُّحَ حاشِیَهِ الإِبِلِ تَحتَ أوراقِ البُزَّلِ (2) . (3)

الإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ لَمّا بویِعَ بَعدَ مَقتَلِ عُثمانَ :ألا إن بَلِیَّتَکُم قَد عادَت کَهَیئَتِها یَومَ بَعَثَ اللّهُ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله ، وَالَّذی بَعَثَهُ بِالحَقِّ لَتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَهً (4) ، ولَتُغَربَلُنَّ غَربَلَهً ، حَتّی یَعودَ أسفَلُکُم أعلاکُم وأَعلاکُم أسفَلَکُم ، ولَیَسبِقَنَّ سَبّاقونَ کانوا قَصَّروا ، وَلَیُقَصِّرَنَّ سَبّاقونَ کَانوا سَبَقوا ، وَاللّهِ ما کَتَمتُ وَسمَهً ، ولا کَذَبتُ کَذِبَهً ، ولَقَد نُبِّئتُ بِهذَا المَقامِ وهذَا الیَومِ . (5)

.

1- .المخایل : جمع المخیله ؛ وهی ما یوقع فی الخیال ، یعنی به الإمارات (مجمع البحرین: ج 1 ص 722 «خیل») .
2- .قال العلّامه المجلسی قدس سره : الحاشیه : صِغار الإبل . والأوراق : جمع أورق ؛ وهو من الإبل ما فی لونه بیاض إلی سواد . والبُزَّل کرُکَّع : جمع بازل ؛ وهو جمل أو ناقه طلع نابُهما وذلک فی السنه التاسعه . والحاصل : أنّه شبّه علیه السلام ضَعفهم عن إقامه السنن ونفورهم عنها لألفهم بالبدع بناقهٍ صغیره ضرب علیها فحل قویّ بازل لا تطیقه فتمتنع منه . والأصوب أنّه «أرواق» کما فی بعض النسخ ؛ أی الأحمال الثقیله تُحمل علی الإبل الکامله القویّه ، فإنّ صغار الإبل لا تطیقها (بحار الأنوار : ج 27 ص 194) .
3- .کشف الغمّه : ج 2 ص 310 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 193 ح 52 .
4- .البَلبَله : جمعها البلابل ؛ وهی الهموم والأحزان ( راجع : النهایه : ج 1 ص 150 « بلبل » ) .
5- .الکافی : ج 1 ص 369 ح 1 و ج 8 ص 67 ح 23 ، الغیبه للنعمانی : ص 201 ح 1 کلّها عن یعقوب السرّاج وعلی بن رئاب عن الإمام الصادق علیه السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 16 ، المسترشد : ص 404 ح 137 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 218 ح 12 .

ص: 549

امام زین العابدین علیه السلام :گروه هایی از این امّت ، پس از جدا شدنشان از پیشوایان دین و شجره نبوی ، از اخلاص در دیانت ، دم زدند و خود را در ظواهر رهبانیت فرو بردند و در علوم غرق شدند ، و اسلام را به نیکوترین شکل وصف نمودند ، و به زیباترین سنّت، آراسته گشتند ، تا آن که روزگاری دراز بر آنان گذشت و راهی دراز پیمودند و با آزمایش های راستگویان [و مؤمنان راستین] آزموده شدند . [آنان ]از راه درست و طریق نجات به عقب باز گشتند و همچون بچّه شترانی که از زیر اشتران نر خاکستری رنگ پهلو تهی می کنند ، از زیر بارهای دینداری، پهلو تهی کردند . (1)

امام علی علیه السلام از سخنرانی ایشان در پی بیعت مردم با ایشان پس از کشته شدن عثمان :هان ! آزمایش و فتنه ، همچون روزی که خداوند، پیامبرش را برانگیخت ، باز گشته است . سوگند به آن که او را به حق فرستاد ، چنان در هم آمیخته و چنان غربال شوید که آن که از شما پایین است، رو آید و آن که بالاست، به زیر رود ، و پیشی جویندگانی که عقب مانده اند، پیشی گیرند ، و پیشی گیرندگانی که جلو افتاده اند، عقب مانند . به خدا سوگند که هیچ [گفته و] نشانی را پنهان نکردم و هرگز دروغی نگفته ام ، و من از این وضعیت و از این روز ، [توسّط پیامبر صلی الله علیه و آله ] خبر داده شده ام .

.

1- .امام علیه السلام روی آوردن این گروه به بدعت ها و ضعفشان را در برپایی سنّت های دینی و تنفّرشان را از آنها ، به شتر کوچکی تشبیه کرده است که می خواهند او را با شتری قوی هیکل و درشت، باردار کنند و طاقتش را ندارد و از آن سر باز می زند . صحیح تر، آن است که به جای «أوراق»، «أرواق» باشد چنان که در برخی نسخه ها چنین است و «أرواق» یعنی بارهای سنگینی که با شترهای کامل قوی، حمل می شوند و بچّه شتران توان حمل آنها را ندارند (بحار الأنوار: ج 27 ص 194) .

ص: 550

1 / 21اِبتِلاءُ المُسلِمینَ بِمَحَبَّهِ أهلِ البَیتِ علیهم السّلامتفسیر الثعلبی عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری :أتَینا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَوما فی مَسجِدِ المَدینَهِ ، فَذَکَرَ بَعضُ أصحابِهِ الجَنَّهَ ... فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : الحَمدُ للّهِِ الَّذی هَدانا بِکَ ، وکَرَّمَنا وشَرَّفَنا . فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : یا عَلِیُّ ، أما عَلِمتَ أنَّ مَن أحَبَّنا وَانتَحَلَ مَحَبَّتَنا أسکَنَهُ اللّهُ تَعالی مَعَنا ؟ وتَلا هذِهِ الآیه : «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ» (1) . (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ :یا عَلِیُّ ، أنتَ أوَّلُ هذِهِ الاُمَّهِ إیمانا بِاللّهِ ورَسولِهِ ، وأَوَّلُهُم هِجرَهً إلَی اللّهِ ورَسولِهِ ، وآخِرُهُم عَهدا بِرَسولِهِ ، لا یُحِبُّکَ وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ إلّا مُؤمِنٌ قَدِ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ لِلإِیمانِ ، ولا یُبغِضُکَ إلّا مُنافِقٌ أو کافِرٌ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ اسمُهُ امتَحَنَ بی عِبادَهُ . (4)

عنه علیه السلام :أما إنَّهُ لَیسَ عَبدٌ مِن عِبادِ اللّهِ مِمَّنِ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ لِلإِیمانِ ، إلّا وهُوَ یَجِدُ مَوَدَّتَنا عَلی قَلبِهِ فَهُوَ یُحِبُّنا . (5)

.

1- .القمر : 55 .
2- .تفسیر الثعلبی : ج 9 ص 174 ، شواهد التنزیل : ج 2 ص 470 ح 1141 ، الفردوس : ج 5 ص 377 ح 8484 نحوه ، کنزالعمّال : ج 12 ص 422 ح 35474 ؛ الفضائل : ص 104 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 630 ح 2 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 130 ح 120 نقلاً عن کتاب المحتضر للحسن بن سلیمان .
3- .الأمالی للطوسی : ص 472 ح 1031 عن ابن أبی رافع ، کشف الغمّه : ج 2 ص 33 عن هند بن أبی هاله ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 184 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 1 ص 127 ح 46 ، بحار الأنوار : ج 19 ص 67 ح 18 .
4- .الکافی : ج 8 ص 26 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام .
5- .الأمالی للمفید : ص 271 ح 2 ، الأمالی للطوسی : ص 34 ح 34 کلاهما عن الحارث الأعور و ص 148 ح 243 عن میثم التمّار ، بشاره المصطفی : ص 48 عن الحارث الأعور ، شرح الأخبار : ج 3 ص 499 ح 1430 عن أبی الجارود عن الإمام الباقر عنه علیهماالسلاموالثلاثه الأخیره نحوه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 80 ح 19 .

ص: 551



1 / 21 آزمایش مسلمانان با دوستداری اهل بیت علیهم السلام

1 / 21آزمایش مسلمانان با دوستداری اهل بیت علیهم السّلامتفسیر الثعلبی به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری :روزی در مسجد مدینه خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدیم . یکی از یارانش ، از بهشت، سخن به میان آورد... . علی علیه السلام فرمود : ستایش، خدایی را که به واسطه تو (پیامبر)، ما را هدایت فرمود و به ما ارجمندی و بزرگی بخشید . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای علی ! آیا نمی دانی که هر کس ما را دوست بدارد و محبّت ما را بپذیرد، خدای متعال، او را در کنار ما سکونت می دهد ؟» و این آیه را تلاوت فرمود : «در جایگاه راستی، نزد پادشاهی توانایند» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام :تو نخستین فرد این امّت بودی که به خدا و پیامبرش ایمان آوردی ، و نخستینِ آنان بودی که به سوی خدا و پیامبرش هجرت کردی، و آخرین دیدار را با پیامبر او، تو داری . سوگند به آن که جانم در دست اوست، تو را جز مؤمنی که خداوند، دلش را برای ایمان آزموده است، دوست نمی دارد ، و جز منافق یا کافر، کسی دشمنت نمی دارد .

امام علی علیه السلام :خداوند که نامش بزرگ باد مرا مِحَک آزمایش بندگانش قرار داده است .

امام علی علیه السلام :آگاه باشید ! هیچ بنده ای از بندگان خدا نیست که خداوند، دلش را برای ایمان آزموده باشد ، مگر این که محبّت ما را در دلش احساس می کند و چنین کسی است که ما را دوست دارد .

.


ص: 552

1 / 22اِبتِلاءُ المُؤمِنینَ فی آخِرِ الزَّمانِالإمام علیّ علیه السلام :أما إنَّهُ سَیَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَکونُ الحَقُّ فیهِ مَستورا ، وَالباطِلُ ظاهِرا مَشهورا ؛ وذلِکَ إذا کانَ أولَی النّاسِ بِهِم أعداهُم لَهُ ، وَاقتَرَبَ الوَعدُ الحَقُّ ، وعَظُمَ الإِلحادُ ، وظَهَرَ الفَسادُ «هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِیدًا» (1) ، ونَحَلَهُمُ الکُفّارُ أسماءَ الأَشرارِ ، فَیَکونُ جُهدُ المُؤمِنِ أن یَحفَظَ مُهجَتَهُ مِن أقرَبِ النّاسِ إلَیهِ ، ثُمَّ یُتیحُ اللّهُ الفَرَجَ لِأَولِیائِهِ ، ویُظهِرُ صاحِبَ الأَمرِ عَلی أعدائِهِ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام :وَاللّهِ ! لَتُمَحَّصُنَّ (3) یا مَعشَرَ الشّیعَهِ شیعَهَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَخیضِ (4) الکُحلِ فِی العَینِ ؛ لِأَنَّ صاحِبَ الکُحلِ یَعلَمُ مَتی یَقَعُ فِی العَینِ ولا یَعلَمُ مَتی یَذهَبُ ، فَیُصبِحُ أحَدُکُم وهُوَ یَری أنَّهُ عَلی شَریعَهٍ مِن أمرِنا فَیُمسی وقَد خَرَجَ مِنها ، ویُمسی وهُوَ عَلی شَریعَهٍ مِن أمرِنا فَیُصبِحُ وقَد خَرَجَ مِنها . (5)

عنه علیه السلام :إنَّما مَثَلُ شیعَتِنا مَثَلُ أندَرٍ یَعنی بَیدَرا (6) فیهِ طَعامٌ فَأَصابَهُ آکِلٌ فَنُقِّیَ ، ثُمَّ أصابَهُ آکِلٌ فَنُقِّیَ ، حَتّی بَقِیَ مِنهُ ما لا یَضُرُّهُ الآکِلُ ؛ وکَذلِکَ شیعَتُنا یُمَیَّزونَ ویُمَحَّصونَ حَتّی تَبقی مِنهُم عِصابَهٌ لا تَضُرُّهَا الفِتنَهُ . (7)

.

1- .الأحزاب : 11 .
2- .الاحتجاج : ج 1 ص 590 ح 137 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 116 ح 1 .
3- .یُمَحّصون : أی یُختَبرون کما یُختَبَرُ الذهب (النهایه : ج 4 ص 302 «محص») .
4- .المَخیضُ : اللبن الذی مُخِّضَ واُخذ زبده (مجمع البحرین : ج 3 ص 1678 «مخض»). فلعلّه شبّه مایبقی من الکحل فی العین باللبن الذی یُمخّض ؛ لأنّها تقذفه شیئا فشیئا .
5- .الغیبه للطوسی : ص 339 ح 288 ، الغیبه للنعمانی : ص 206 ح 12 ، بحار الأنوار : ج 52 ص 101 ح 2 .
6- .البیدر: الموضع الذی یُداس فیه الطعام (الصحاح: ج 2 ص 587 «بدر»).
7- .الغیبه للنعمانی : ص 211 ح 18 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 52 ص 116 ح 38 .

ص: 553



1 / 22 آزمایش مؤمنان در آخر الزمان

1 / 22آزمایش مؤمنان در آخر الزمانامام علی علیه السلام :هان ! به زودی زمانی فرا می رسد که حق در آن زمان، پوشیده ، و باطل، آشکار و زبانزد است ، و آن، هنگامی است که دشمن ترینِ مردم با حق ، خود را نزدیک ترین کس به آن می داند ، و وعده درست، نزدیک شده و کجروی شدّت یافته ، و تباهی ، همه جا را گرفته است. «آن جاست که مؤمنان، آزموده شدند و سخت تکان خوردند» و کافران، نام اشرار را بر آنها بستند. در آن هنگام، تمام سعی مؤمن ، این است که خونش را از نزدیک ترین کسان خود، حفظ کند . آن گاه است که خداوند برای دوستانش گشایش فراهم می آورد ، و صاحب الأمر را بر دشمنانش پیروز می گرداند .

امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند که شما ای گروه شیعه ؛ شیعه خاندان محمّد تصفیه می شوید، همانند تصفیه شدن سُرمه در چشم ؛ چرا که سرمه کش می داند که چه وقت سرمه به چشم کشیده می شود؛ امّا نمی داند که چه وقت، از بین می رود . به همین سان ، هر یک از شما در آغاز روز، خود را بر راهی از مذهب ما می بیند و شب که می شود، از آن راه ، خارج شده است ، و شب را بر راهی از مذهب ما سپری می کند و صبح که می شود، از آن ، خارج شده است .

امام باقر علیه السلام :حکایت شیعیان ما، حکایت خرمنی است که به آن، آفت می افتد و از آفت، پاکش می کنند ، و دوباره آفت می افتد و باز آن را از آفت، پاک می کنند تا این که از آن ، چیزی باقی می ماند که دیگر آفت زده نمی شود . شیعیان ما نیز این گونه اند . پیوسته سَرَند می شوند و تصفیه می گردند تا این که گروهی از آنان بر جای می مانند که فتنه، گزندی به آنها نمی رساند .

.


ص: 554

عنه علیه السلام :وَاللّهِ لَتُمَیَّزُنَّ ، وَاللّهِ لَتُمَحَّصُنَّ ، وَاللّهِ لَتُغَربَلُنَّ کَما یُغرَبَلُ الزُّؤانُ (1) مِنَ القَمحِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :وَاللّهِ لَتُکسَرُنَّ کَسرَ الزُّجاجِ ، وإنَّ الزُّجاجَ یُعادُ فَیَعودُ کَما کانَ ، وَاللّهِ لَتُکسَرُنَّ کَسرَ الفَخّارِ ، وإنَّ الفَخّارَ لا یَعودُ کَما کانَ ، وَاللّهِ لَتُمَیَّزُنَّ ، وَاللّهِ لَتُمَحَّصُنَّ ، وَاللّهِ لَتُغَربَلُنَّ کَما یُغَربَلُ الزُّؤانُ مِنَ القَمحِ . (3)

عنه علیه السلام :وَاللّهِ لَتُمَحَّصُنَّ ، وَاللّهِ لَتُمَیَّزُنَّ ، وَاللّهِ لَتُغَربَلُنَّ حَتّی لا یَبقی مِنکُم إلَا الأَندَرُ . قُلتُ : ومَا الأَندَرُ ؟ قالَ : البَیدرُ ؛ وهُوَ أن یُدخِلَ الرَّجُلُ فیهِ الطَّعامَ ، یُطَیِّنُ عَلَیهِ ثُمَّ یُخرِجُهُ قَد أکَلَ بَعضُهُ بَعضا ، فَلا یَزالُ یُنَقّیهِ ، ثُمَّ یُکِنُّ عَلَیهِ ثُمَّ یُخرِجُهُ ، حَتّی یَفعَلَ ذلِکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، حَتّی یَبقی ما لا یَضُرُّهُ شَیءٌ . (4)

کمال الدین عن محمّد بن مسلم :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : إنَّ قُدّامَ القائِمِ عَلاماتٌ تَکونُ مِنَ اللّهِ عز و جل لِلمُؤمِنینَ ، قُلتُ : وما هِیَ جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ ؟ قالَ : ذلِکَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «وَلَنَبْلُوَنَّکُم» یَعنِی المُؤمِنینَ قَبلَ خُروجِ القائِمِ علیه السلام «بِشَیْ ءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» (5) ؛ قالَ : یَبلوهُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ مِن مُلوکِ بَنی فُلانٍ فی آخِرِ سُلطانِهِم ، «وَ الْجُوعِ» بِغَلاءِ أسعارِهِم ، «وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ» ؛ قالَ : کَسادُ التِّجاراتِ وقِلَّهُ الفَضلِ ، «وَ» نَقصٍ مِنَ «الْأَنفُسِ» ؛ قالَ : مَوتٌ ذَریعٌ ، «وَ» نَقصٍ مِنَ «الثَّمَرَاتِ» ؛ قالَ : قِلَّهُ رَیعِ ما یُزرَعُ ، «وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» عِندَ ذلِکَ بِتَعجیلِ خُروجِ القائِمِ علیه السلام . ثُمَّ قالَ لی : یا مُحَمَّدُ ، هذا تَأویلُهُ ، إنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ : «وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» (6) . (7)

.

1- .الزؤان : حَبٌّ یکون فی الحنطه تُسمّیه أهل الشام «الشیلم» (لسان العرب : ج 13 ص 200 «زون») .
2- .الغیبه للنعمانی : ص 205 ح 8 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 52 ص 114 ح 32 .
3- .الغیبه للطوسی : ص 340 ح 289 عن الربیع بن محمّد المُسلی ، الغیبه للنعمانی : ص 207 ح 13 عن مِهزَم بن أبی برده الأسدی نحوه ، بحار الأنوار : ج 52 ص 101 ح 3 .
4- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 199 ح 146 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 216 ح 1 .
5- .البقره : 155 .
6- .آل عمران : 7 .
7- .کمال الدین : ص 649 ح 3 ، الإرشاد : ج 2 ص 377 ولیس فیه ذیله ، الغیبه للنعمانی : ص 250 ح 5 ، دلائل الإمامه : ص 483 ح 478 ، إعلام الوری : ج 2 ص 280 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 52 ص 202 ح 28 .

ص: 555

امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند که شما سره و ناسره می شوید ! به خدا سوگند که شما تصفیه می شوید ! به خدا سوگند که شما غربال می شوید، چنان که زَوان (1) را با غربال کردن، از گندم ، جدا می کنند .

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند که شما مانند آبگینه می شکنید ، و آبگینه بازسازی می شود و به حالت اوّلش بر می گردد ! به خدا سوگند که شما چونان سفال می شکنید و سفال به حالت اوّلش بر نمی گردد ! به خدا سوگند که شما سره و ناسره می شوید ! به خدا سوگند که شما تصفیه می شوید ! به خدا سوگند که شما غربال می شوید، چنان که تلخک را با غربال کردن، از گندم جدا می کنند !

تفسیر العیّاشی:امام صادق علیه السلام فرمود : «به خدا سوگند که شما سره و ناسره می شوید ! به خدا سوگند که شما غربال می شوید، تا جایی که از شما جز اَندر، باقی نمی ماند !» گفتم : اندر چیست ؟ فرمود : «خرمنگاه ، و آن چنین است که شخص، گندم هایش را در کندو می ریزد و سر آن را گِل می گیرد . سپس آن را بیرون می آورد و می بیند که خوره افتاده است . آنها را تمیز می کند و دوباره در کندو می ریزد ، و بار دیگر بیرون می آورد ، و این کار را سه مرتبه انجام می دهد تا این که چیزی باقی می ماند که [گندم سالم و مقاوم است و] آفت نمی گیرد» .

کمال الدین به نقل از محمّد بن مسلم :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرماید : «پیش از [ظهور ]قائم، نشانه هایی از جانب خداوندت برای مؤمنان پدید می آید». گفتم : آن نشانه ها چیست ، قربانت گردم ؟ فرمود : «سخن خدایت که : «بی گمان، شما را می آزماییم» یعنی مؤمنان را پیش از ظهور قائم، «به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش در مال ها و جان ها و محصولات ، و شکیبایان را مژده ده» » و فرمود : «آنان را به اندکی ترس از پادشاهان بنی فلان در آخر سلطنتشان، و گرسنگی با گرانی قیمتها، و کاهش در اموال، می آزماید» و فرمود : «کساد کسب و کار و اندک شدن برکت و کاهش در جان ها و فرمود : «مرگ فراگیر (/ سریع) و کاهشی در میوه ها و فرمود : «یعنی کاستی در محصولات زراعی. [و افزود : ]«شکیبایان را در این هنگام، به نزدیک شدن ظهور قائم علیه السلام مژده ده» . ایشان سپس به من فرمود : «ای محمّد ! این است تأویل آیه . خدای متعال می فرماید : «و تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم، کسی نمی داند» » .

.

1- .زوان : شلمک یا شلیم گیاهی است از تیره گندمیان ، دارای خوشه های کوچک ، یا چنگک است که باریک تر و کوچک تر از جو و تلخ است و مخلوط غلّه می شود و آن را تلخ می کند (ر.ک: لغت نامه دهخدا: مادّه «شلیم» و «شلمک») .

ص: 556

الکافی عن ابن أبی یعفور :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : وَیلٌ لِطُغاهِ العَرَبِ مِن أمرٍ قَدِ اقتَرَبَ ، قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، کَم مَعَ القائِمِ مِنَ العَرَبِ ؟ قالَ : نَفَرٌ یَسیرٌ ، قُلتُ : وَاللّهِ إنَّ مَن یَصِفُ هذَا الأَمرَ مِنهُم لَکَثیرٌ ! قالَ : لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أن یُمَحَّصوا ویُمَیَّزوا ویُغَربَلوا ، ویُستَخرَجُ فِی الغَربالِ خَلقٌ کَثیرٌ . (1)

قرب الإسناد عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن الإمام الرضا علیه السلام :کانَ جَعفَرٌ علیه السلام یَقولُ : وَاللّهِ لا یَکونُ الَّذی تَمُدّونَ إلَیهِ أعناقَکُم حَتّی تُمَیَّزونَ وتُمَحَّصونَ ، ثُمَّ یَذهَبُ مِن کُلِّ عَشَرَهٍ شَیءٌ ، ولا یَبقی مِنکُم إلّا نَزرٌ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَهَ : «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ» (2) . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 370 ح 2 ، العدد القویه : ص 74 ح 123 ، الغیبه للنعمانی : ص 204 ح 6 عن أبی بصیر ولیس فیه صدره إلی «جُعلت فداک» وح 7 ، دلائل الإمامه : ص 456 ح 436 ، بحار الأنوار : ج 52 ص 114 ح 31 .
2- .آل عمران : 142 .
3- .قرب الإسناد : ص 369 ح 1321 ، الغیبه للطوسی : ص 336 ح 283 ، الخرائج والجرائح : ج 3 ص 1170 نحوه ولیس فیه ذیله ، بحار الأنوار : ج 52 ص 113 ح 24 .

ص: 557

الکافی به نقل از ابن ابی یعفور :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرماید : «وای بر سرکشانِ عرب، از واقعه ای که نزدیک شده است!» . گفتم : قربانت گردم ! از عرب، چند نفر با قائم هستند ؟ فرمود : «شماری اندک» . گفتم : به خدا سوگند ، عرب هایی که از این کار (پیروی از ولایت و منتظر قائم بودن) دم می زنند ، بسیارند ! فرمود : «مردم باید تصفیه و سَره و ناسَره و غربال شوند ، و جمعیتی انبوه ، از غربال ، رد می شوند [و باقی نمی مانند]» .

قرب الإسناد به نقل از احمد بن محمّد بن ابی نصر :امام رضا علیه السلام فرمود : «جعفر صادق علیه السلام می فرمود : به خدا سوگند، آنچه به انتظارش گردن می کشید (ظهور قائم)، واقع نخواهد شد، مگر آن گاه که سره و ناسره و تصفیه شوید ، به طوری که از هر ده نفر، مقداری حذف می شوند و جز اندکی از شما باقی نمی ماند» . امام علیه السلام سپس این آیه را تلاوت فرمود : «آیا پنداشتند که به بهشت می روند، بی آن که خداوند، جهادگران و شکیبایان شما را معلوم بدارد ؟» .

.


ص: 558

الإمام الصادق علیه السلام :إیّاکُم وَالتَّنویهَ (1) ، أما وَاللّهِ لَیَغیبَنَّ إمامُکُم سِنینا مِن دَهرِکُم ، ولَتُمَحَّصُنَّ حَتّی یُقالَ : ماتَ ، قُتِلَ ، هَلَکَ ، بِأَیِّ وادٍ سَلَکَ ؟ ولَتَدمَعَنَّ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمِنینَ ، ولَتُکفَؤُنَّ کَما تُکفَأُ السُّفُنُ فی أمواجِ البَحرِ ، فَلا یَنجو إلّا مَن أخَذَ اللّهُ میثاقَهُ ، وکَتَبَ فی قَلبِهِ الإِیمانَ ، وأَیَّدَهُ بِروحٍ مِنهُ . (2)

عنه علیه السلام فی غَیبَهِ القائِمِ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل یُحِبُّ أن یَمتَحِنَ الشّیعَهَ ، فَعِندَ ذلِکَ یَرتابُ المُبطِلونَ . (3)

الکافی عن منصور الصیقل :کُنتُ أنَا وَالحارِثُ بنُ المُغیرَهِ وجَماعَهٌ مِن أصحابِنا جُلوسا وأَبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَسمَعُ کَلامَنا ، فَقالَ لَنا : فی أیِّ شَیءٍ أنتُم ؟ هَیهاتَ ، هَیهاتَ ! لا وَاللّهِ لا یَکونُ ما تَمُدّونَ إلَیهِ أعیُنَکُم حَتّی تُغَربَلوا ، لا وَاللّهِ لا یَکونُ ما تَمُدّونَ إلَیهِ أعیُنَکُم حَتّی تُمَحَّصوا ، لا وَاللّهِ لا یَکونُ ما تَمُدّونَ إلَیهِ أعیُنَکُم حَتّی تُمَیَّزوا ، لا وَاللّهِ ما یَکونُ ما تَمُدّونَ إلَیهِ أعیُنَکُم إلّا بَعدَ إیاسٍ ، لا وَاللّهِ لا یَکونُ ما تَمُدّونَ إلَیهِ أعیُنَکُم حَتّی یَشقی مَن یَشقی ویَسعَدَ مَن یَسعَدُ . (4)

.

1- .لعلّ المراد تنویه أمره وغیبته وتشهیرها عند المخالفین (شرح اُصول الکافی للمازندرانی : ج 6 ص 251 ) .
2- .الکافی : ج 1 ص 336 ح 3 ، الغیبه للطوسی : ص 337 ح 285 ، کمال الدین : ص 347 ح 35 ولیس فیه «قتل» وکلّها عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 52 ص 281 ح 9 .
3- .الکافی : ج 1 ص 337 ح 5 ، کمال الدین : ص 342 ح 24 و ص 346 ح 32 وفیه «خلقه» بدل «الشیعه» ، الغیبه للطوسی : ص 334 ح 279 وکلّها عن زراره ، بحار الأنوار : ج 52 ص 146 ح 70 .
4- .الکافی : ج 1 ص 370 ح 6 ، الغیبه للطوسی : ص 335 ح 281 ، الغیبه للنعمانی : ص 209 ح 16 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 52 ص 112 ح 23 .

ص: 559

امام صادق علیه السلام :از فریاد زدن [نام قائم] خودداری کنید . به خدا سوگند که امام شما سالیان سال، غایب می شود ، و شما در بوته آزمایش نهاده می شوید ، تا جایی که گفته می شود : او مرده ، کشته شده ، از بین رفته ، در کدام وادی به سر می برد ؟ ولی دیدگان مؤمنان بر او اشک خواهد ریخت ، و شما همچون کشتی هایی که در امواج دریا پشت و رو می شوند ، پشت و رو خواهید شد ، و تنها آن کس نجات می یابد که خداوند از او پیمان [بر شکیبایی و مقاومت] گرفته و ایمان را در دلش نگاشته ، و با روحی از جانب خود، تأییدش کرده باشد .

امام صادق علیه السلام در باره غیبت قائم علیه السلام :خدایت دوست دارد که شیعیان را بیازماید . در این هنگام (غیبت قائم علیه السلام ) است که اهل باطل دچار شک و تردید می شوند .

الکافی به نقل از منصور صیقل :من و حارث بن مغیره و گروهی از یارانمان نشسته بودیم و امام صادق علیه السلام به سخنان ما گوش می داد . پس به ما فرمود : «چه می گویید شما ؟ ! هیهات ، هیهات ! نه به خدا ، آنچه بِدان چشم دوخته اید، واقع نخواهد شد، تا این که تصفیه شوید ! نه به خدا ، آنچه بِدان چشم دوخته اید، واقع نخواهد شد، تا آن که سره و ناسره شوید ! نه به خدا ، آنچه بِدان چشم دوخته اید، واقع نخواهد شد، مگر پس از مأیوس شدن ! نه به خدا ، آنچه بِدان چشم دوخته اید، واقع نخواهد شد، تا این که صفوف شقاوتمندان از سعادتمندان جدا گردد !

.


ص: 560

الإمام الکاظم علیه السلام :إذا فُقِدَ الخامِسُ مِن وُلدِ السّابِعِ (1) ، فَاللّهَ اللّهَ فی أدیانِکُم لا یُزیلُکُم عَنها أحَدٌ . یا بُنَیَّ ! إنَّهُ لا بُدَّ لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ مِن غَیبَهٍ ، حَتّی یَرجِعَ عَن هذَا الأَمرِ مَن کانَ یَقولُ بِهِ ، إنَّما هِیَ مِحنَهٌ مِنَ اللّهِ عز و جل امتَحَنَ بِها خَلقَهُ . (2)

.

1- .السابع موسی بن جعفر علیه السلام ، والخامس هو الصاحب المنتظر (شرح اُصول الکافی للمازندرانی : ج 6 ص 249 ) .
2- .الکافی : ج 1 ص 336 ح 2 ، کمال الدین : ص 359 ح 1 ، الغیبه للطوسی : ص 166 ح 128 ولیس فیه «لا یزیلکم عنها أحد» وکلّها عن علیّ بن جعفر ، بحار الأنوار : ج 51 ص 150 ح 1 .

ص: 561

امام کاظم علیه السلام :هر گاه آن پنجمین از نسل هفتمینْ غایب شود ، خدا را ، خدا را ، مراقب عقاید خود باشید ! مبادا کسی شما را از آنها منحرف گرداند ! ای پسرم ! صاحب این امر (امامت) را چنان غیبتی خواهد بود که حتّی معتقدان به او هم از این امر (امامت) بر می گردند . این [غیبت] ، در واقع، آزمونی از جانب خدایت است که با آن، خلق خود را می آزماید